میخواستم سر فرصت تحقیقی در مورد عوامل و دستاندرکاران فیلم "ورود آقایان ممنوع" بکنم و با دست پرتر این پست رو بذارم. نه فرصت دارم نه حال و حوصله کافی. فقط برای اینکه بعیدالعهد نشم نسبت به زمان تماشای فیلم الآن دستوپاشکسته چیزی مینویسم که نوشته باشم، همینطوری.
فیلم ، فیلم موفقیست. آمده است که من و شما را بخنداند و میخنداند. بعضا لبخندی به لبها مینشاند و بعضا انفجار خنده سالن سینما را از جا برمیدارد. متن آمادهشده کار دست آقای قاسمخانی هم حاوی ظرایف خاص خود است که شاخکهای آدمهای نکتهسنج را به خوبی و ظرافت غلغلک میدهد و لبخند رضایت را به لبهای این تیره از موجودات هم مینشاند. فیلم خوبیست.
مهمترین هنرش این است که خار ندارد. هیچوقت روی اعصاب آدم رژه نمیرود. همهچیز آسانگیرانه انجام میشود. به معضلاتی که آدم روزمره درگیرش است تنه نمیزند و آدم را یاد مشکلات روزمرهاش نمیاندازد. خوب است و بیضرر. رفتهای که دوساعت بخندی و میخندی.
آدمهای فیلم هم کمابیش همانهایی که باید باشند هستند. خانم آسایش به همان بیاستعدادی همیشگیست با این تفاوت که از دورهی اوج جذابیت جوانیش هرچه که بوده افت قابل ملاحظهای کرده است، بازیگریش هم همانجاها که بوده به جا مانده و مشخصا در نقش کمدی مقدار قابل ملاحظهای کمتجربه است. به مناسبت حال و هوای فیلم هم که الزام در نقشآفرینی کاریکاتوری ایجاد میکند، نیاز به بازی زیرپوستی به شدت بالا میرود که توقعی از ایشان نمیرفت که از ایشان کار فوقالعادهای دیده شود. اما به هرحال در نقش خودشان ناموفق عمل نکردند.
برعکس رضا عطاران مثل همیشه استادانه از عهدهی کار خود برآمد. کار قشنگی ارائه داد.
دخترهای المپیاد هم قابل قبول بودند. دوستشان داشتم. پگاه آهنگرانی بجز درصدی اضافه انرژی که در نشان دادن منویات درونی در میمیکهای صورت میگذاشت از نظر من عالی بود.
خانم رهنما هم به واسطه تجربه بسیاری که در فیلمهای کمدی داشتند و همنشینی با همسر گرامیشان نقش قابل قبولی ارائهدادند. دستشان درد نکند.
خانم جنیدی هم که گفتن ندارد. از وقتی که مامان شیرفرهاد شدهبودند کماکان خوب ماندهاند.
آقای دکتر را به اسم و رسم نشناختم اما از عهدهی یک دنژوان دم بازنشستگی به خوبی برآمد. به نظرم بازیگر قابلی آمد. فرصت نکردم در موردش تحقیق کنم ببینم سایر کارهایش چه بود اما فکر نمیکنم بازی قشنگ ایشان کار دست رامبدخان باشد. بیشتر فطری بود.
اما در مجموع بخواهم ارزیابی کنم جدای از این مطالب، فیلم "ورود آقایان ممنوع" فیلم متوسطی بود، از دید کسی که آمده است "سینما" را ببیند. داستان را همهجور میتوان روایت کرد اما داستان تنها قسمتی از سینماست.
سینما وقتی یک سینمای تمامعیار است که حس نکنی الآن نشستهای در یک سالن و داری با دوستانت فیلم تماشا میکنی. اگر فضای فیلم اشتباه کند بیزارت میکند، اگر استادانه درگیرت کند شاهکار است. این فیلم اما نه تماشاگر را از صندلی به داخل خود میبلعد و نه او را به پیادهروی مقابل ساختمان سینما پرت میکند. کافیست. برای آقای جوان کافیست. همینقدر که با لب خندانی از سالن خارج میشوی و تا ده بیست متری در مورد شخصیتهای فیلم فکر میکنی یعنی خوب.
به نظر من یک فیلم وقتی اسمش " فیلم خیلی خوب" میشود که تا یکی دو روز راه خروج از خود را به تو نشان ندهد. کاری که فرضا "عروس آتش" یا "آژانس شیشهای" با تماشاگرش انجام میدهد. هیچ دلیلی هم ندارد که این فیلم خوب تأثیر مثبتی داشته باشد. همینقدر که تماشاگر را با خود همراه کند و در دنیای خود محبوسش کند کافیست که فیلم خوبی باشد. برای مثال "جدایی نادر از سیمین" فیلم خوبیست که تو را به هم میریزد و اعصابت را میخراشد.
فیلمنامه موفق است. شخصیتپردازی به قاعدهای دارد. هرچند طرح موضوع به نظر من قدری با عجله همراه است و انگیزهی اولیه که بازگرداندن دانشآموز اخراجی است عملا گنگ میماند و تماشاگر با او غریبه میماند تا آخر فیلم. شاید به علت تراکم حرفهاییست که باید گفته میشد. اما اگر این فیلم در اختیار مخملباف بود تا انتهای فیلم او را هم بهتر میشناختیم.
فضای فیلم تحت تأثیر کمدی کلاسیک ابتدای سینمای ناطق بسیار کاریکاتوری و بزرگنمایانه است. رفتار عجیب خانم مدیر و آن بلاهت بینهایتش با کاراکتر یک خانم مدیر موفق با آنهمه تقدیرنامه و مدال توجیهناپذیر است. کسی که به راحتی آب خوردن بدون شک با فشار یک دکمه روی سر کچل مدیر کوتولهی مدرسهی پسرانهی رقیب، یا اشارهی کوچکی به نقطهضعفهای فمینیستیش قابل خامشدن است علیالقاعده نباید بتواند تا لحظهی شروع داستان، دبیرستان را به نظم یک پادگان نظامی دخترانه مدیریت کند. اما تئوری کمدی احتمالا قاعده و منطق خاصی را قبول ندارد و حکم، حکم لبخند است و بس. آدم یاد کمیکاستریپهای کودکیش میافتد با آن پایان سوپرکلیشهای و گیشهمدارانه. بد هم نیست. اعتراضی ندارم.
در مجموع دهدوازدههزارتومان حلال آقایان. این روزها قیمت خنده از این حرفها بیشتر است...
سلامُعلیکم و رحمه ا..
به به پس رفیق ما بالاخره پوست ترکوندنو اومدن تو سینما!
راستش جدیدا من ترجیح میدم که برم جایی که فقط بخندوننم! به قول تو بهای خنده بیشتر ازاینها شده!
فیلم جدایی نادر از سیمین رو از آخر دیدیم و دیگه رغبت نکردیم اولشو ببینیم و پاشدیم سالن سینمامونو عوض کردیم و با همون بلیط رفتیم یه فیلم بدتر از اولی:))))
(ما چند نفر از تهمینه میلانی که کار قوی ای نبود!!!!)
خلاصه که فیلم خوب یا اعصاب پولادی می خواد یا فکر بسیار آزاد و حال و هوای خنک:)
راستی مگه مخملباف هم طنز میسازه جدیدا؟ یه سلام سینما داشت که بیشتر اجتماع رو به نقد کشیده بود تا بخندونه! آخه اومدی گفتی اگه کار مخملباف بود....
به هرحال نقد جالبی بود و دلم خواست برم ببینمش! راستی این خانم آسایش پس چرا تو این فیلم جایزه برده؟؟؟!!
.....
:)
مخملباف توی همهی فیلمهاش لایههای ناپیدایی از طنز هست اما طنز نمیسازه. قصدم از مخملباف، یه فیلمساز نوعی شیشدنگه نه الزاما این شخص بخصوص.
میگم بیا یه جلسهی تکمیلی در مورد جدایی نادر از سیمین با هم بذاریم. آخه منم نتونستم تا آخرش بنشینم. پاشدم اومدم بیرون و خبر ندارم آخرش چی میشه :) اگرچه قابل حدسه. یه پایان مبهم و تلخ.
حالا برو فیلمو ببین. خانم آسایش به نظر من همونه که عرض کردم. هیچوقت جایی ندرخشیده به لحاظ بازیگری اینجا هم.
میخوای آخرشو برات بگم؟
گرون وَِشٍِدهاااا... خشکه حساب میکنیم:)
ولی من بیشتر به نفعم شد که آخرشو دیدم چون تو آخرش کاملا درمورد اولش توضیح داده بود:)) یعنی من با یه بلیط دو فیلم بیخود رو زدم به مخ:)
حالا اگه جلسه ملسه میخوای بذاری من پایه ام! ساعتشو بگو ... راستی پذیرایی هم داشته باشه
میشینیم برا هم تعریف می کنیم حالشو میبریم:)
اینجورى که خیلى گرون میشه هم خشکه حساب کنى هم پذیرایى باشه :) دردش یه سرچه ؛)
آی بدم میاد از نقد فیلم ! منتقدا معمولا یه جائیشون سوخته تو که چیزی هم بهت نمی رسه که انتقاد الکی میکنی.. آخه یه فیلم کمدی خیلی لایت رو با آژآنس شیشه ای مقایسه می کنی؟ قاسم خانی چه ربطی داره به مخملباف؟ مثل اینه که من خواهرم رو با پسر خاله ی تو مقایسه کنم
باز از کجا دردت اومده که گیر به فیلم بی چاره دادی؟؟؟؟
آقای گودرزی چه ربطی داره به خانم شقایق؟ :)
نقد فیلم کار من نیست. من نظر خودم رو گفتم مثل همهی حرفای دیگهای که اینجا میزنم.
ارتباط این آدمها توی اینه که همکارن و همهشون دارن یه کارو توی یه راستا میکنن. مقایسه بین کار دونفر همکار چیز عجیبی نیست.
حتی یه فیلم کمدی خیلی لایت هم میتونه تمام پارامترهای ساختاری یه فیلم سنگین هنری رو رعایت کرده باشه. موضوع و ژانر به نظر من کاملا مستقله از ساختار هنرمندانه یک فیلم.
تازه گفتم که از فیلم خوشم اومده. اعتراضی هم بهش ندارم.
دو تا خانمها رو خوب اومدی منم همین رو می خواستم بگم اسماشون رو یادم نمی اومد :)
همچین مقایسه ای تو سینمای ما؟
نزن این حرفا رو...
من هنوز سر حرفم هستم دیروز خبری بوده؟!
خبر ؟ آهان بعله بوده ؛)
عاشق محسن مخملبافم...
هنرمنده، شک نیست
من تازگی هادوست دارم فیلمی رو برم که فقط بخندوندم حوصله هیچ فیلم سنگینی رو اصلا ندارم میخوام وقتی هم که اومدیم بیرون تا نیم ساعتی لااقل خنده رو لبامون باشه وبچه ها هم راجب بهش تند تند حرف بزنن و تیکه های خنده دارشو از اول برام تعریف کنن ولی کمدی داریم تا کمدی از فیلمای عطارن مهران مدیری وسیامک انصاری و مخصوصا امین حیایی خیلی خوشم میاد،ولی از فیلمی مثل آتش بس با اون بازی مسخره گلزار متنفرم.یکی دیگه هم بازی کرده که نقش دو تا برادر دوقلو رو برای دوتا خواهر بازی میکرد اسمش از بس بدم اومد یادم رفته واااای که اون دیگه چقدر مسخره بود
جالب اینکه من اونقدر که بهم میاد از دیکاپریو و گلزار بیزار باشم نیستم! حتى بعضى وقتا به طرز اعجاب آورى از نقشهاشون خوشمم میاد!! میگى یعنى ناخوشم؟ واقعاً؟
:)
حیایى رو به عنوان بازیگر خوب قبول دارم. سیامک انصارى هم خوبه به شرط اینکه سیامک انصارى باشه و لا غیر. از وقتى که روى پرده دیدمش فقط یک کاراکتر بوده با تمام جزئیات، حتى زحمت تعویض لباسو هم به خودش نداده !! جالبه ها!! و جالبتر اینکه مردم هم میپسندنش اینهمه تکرارى. خوب بى نمک نیست.
خوب هر کسی سلیقه ایی داره من هم دور و بر خودم کسی رو ندیدم که از گلزار بدش بیاد!شاید عیب از منه.ولی دیکاپریو رو دوست دارم انصافا بعد فیلم تایتانیک حیفه کسی بگه دوسش نداره!
آخه هر دوشون تمام مایحتاج دافعه رو برا آدمى مثل من دارن.
این و یادم رفت!یکی از دلایلی که از انصاری خوشم میاد اینه که با وجود تکراری بودنش با شخصیته و البته با نمک!امین حیای هم تو هر شخصیتی میره خیلی خوب بازی میکنه درسته که صداشو معمولا یه جور میگیره ولی خیلی خوب بازی میکنه وایضا با نمک،البته این نظر منه!
موافقم :)
وقت کنم حتما میرم. :) راستی میدونی که همیشه میخونم اینجا رو اما اگه نمیدونم چم شده نمیتونم بنویسم. نه برای خودم نه کامنت برای دیگران. فعلا بر بزرگواری خودت ببخش و همچنان دوست حسابم کن.
ممنون :)
سعی کن فرصت کنی خیلی باحاله.
چقدر بدم دیگه نقد فیلم نکنی...
آقا نبین این فیلما رو...نبین...حیفی واقعا...
این دوتا حرف مختلفه.
من مال نقد کردن نیستم یا این فیلما مال نقد شدن و دیدهشدن نیستن؟
اگه منظورت اینه که من مال نقد کردن نیستم درسته نیستم اما دوست دارم در مورد چیزایی که دیدم حرف بزنم اینم حرف. نظرمه.
اگه میگی این فیلما ارزش نقد ندارن اونم نظر توه منم که نقد نکردم کسی بابت مزخرفات من که نمیاد یه فیلمو بالا پایین کنه :)
:)) اقای گودرزی و خانم شقایقت منو کشت
فیلم رو مطابق بقیه فیلمها از خوب و بد در سینما ندیدم
لابد منتظرم به قیمت هزار و پونصد تومن از سوپر بخرم :)
احتمالاً به سرعت میاد .
عادت کردیم روزی یه بار آپ کنی!
:)
بد اعتیادیه :)
کلا اینترنت بد اعتیادیه!مخصوصا وبلاگ خوندن
نخ سوزن بابونه خوندن :)
من که فیلم شناس نیستم و اصلا به سینما علاقه ندارم.اما این فیلم جالبی بود.من از آقای دکتر خیلی خوشم اومد! ...تنها فیلمی که چند شبانه روزمو به خودش مشغول کرد و هنوزم گاهی بهش فکر میکنم7،8 سال پیش بود به اسم فرانچسکو .خیلی دلم میخواد دوباره ببینمش.
کلا فیلم موفقى بود که همه با خاطره خوب ازش در اومدن