بابونه

یک گل میباشد و ارتباط خاصی با این وبلاگ بخصوص ندارد!!

بابونه

یک گل میباشد و ارتباط خاصی با این وبلاگ بخصوص ندارد!!

یک بحث خسته‌کننده‌ی الکی


ارتباطات اجتماعی خیلی ظرایف داره که قلقش به دست نمیاد مگر با تجربه مکرر و تجربه. قضاوت در مورد اخلاق یه آدم، و انتخاب نحوه مناسب برخورد با اون شخص در یک نگاه تقریبا محاله. بله می‌شه تو یه تصمیم‌گیری مقطعی آدم بتونه تقریبا مناسبترین نحوه عکس‌العمل به حرفها و کارهاش رو انتخاب کنه اما نمی‌تونه بگه این آدم قطعا اینجوریه و براش فرمول کلی صادر کنه.


توی تاکسی نشستی. یه راننده‌ی عصبی هست که دم به دقیقه سبقتهای ناجور می‌گیره، هرکی از جلوش میاد چارتا لیچار چارواداری بارش می‌کنه. عابرهای کنار خیابونو می‌ترسونه. به نظرت چقدر آدم بدیه؟ شاید دوتا خیابون پایینتر یه تصادف کرده با آدم دیوونه‌ی بی‌منطقی که پاک زده به سرش. آستانه‌ی تحملشو دریده و هنوز حالش نیومده سر جاش. شاید فرداش اگه ببینیش خیلیم سلیم‌النفس باشه، شاید.


رفتی خرید. زن فروشنده یه اسکناس مچاله‌ی بی‌گوشه‌ی نقاشی‌شده بهت می‌ده بقیه‌ی پولت. با احتیاط بهش می‌گی می‌شه اینو عوضش کنی؟ بلا نسبت مثل هاپو برمی‌گرده طرفت می‌گه من اینو از خونه‌ی ننه‌م که نیاوردم یه مشتری بهم قالبش کرده. عتیقه که جمع نمی‌کنیم همینا رو باید بدیم بره.   بد جونوریه نه؟ نمی‌شه طرفش رفت؟ اولین حدس برای این آدم باید این باشه که دم پریودشه، ولش کنی خرخره‌تو هم می‌جوه. خدا اینطوری براش خواسته و برای بقیه‌ی جامعه‌ی نسوان.


توی اداره، پرونده‌تو خیلی محتاط می‌ذاری رو میز طرف. همینطور که سرش پایینه بازش می‌کنه و یه ورق تندی توش می‌زنه. بعد می‌گه کپی شناسنامه‌ و کارت ملیت کو؟ پاراف مسئول نوسازی چرا نداری؟ تابلو به اون گندگی زدیم توی راهرو که وقت ما و نوبت اونای دیگه رو بیخودی ضایع نکنین شماها. بعد با خشونت پرونده رو به هم می‌کوبه و میندازه جلوت و به نفر پشت سریت می‌گه شما...    بله ممکنه ایشون ذاتا آدم بدجنس و بداخلاقی باشن. شاید هم تو خونه زنی داره که با هم تفاهم ندارن و اون دعوا و مرافعه‌ی توی خونه‌شو همینطوری آورده سر کار. ای‌بسا الآن جای تو داره اونو پیش چشمش می‌بینه با یه صورت به هم‌فشرده و آماده‌ی پارس. یا اینکه صابخونه‌ش به اینجاش رسونده روز و حالشو. نمی‌دونم هزارتا دلیل مختلف.


منو توی یه مهمونی می‌بینی صورتم تو همه. هرچی باهام حرف می‌زنی رومو می‌گردونم یا چرت جوابتو می‌دم یا نیش‌دار و تند. از اون به بعد می‌گی پ.نون آدم مزخرفیه؟ ممکن نیست حدس بزنی چیزی ذهنشو درگیر کرده که الآن اصلا اینجاها نیست؟ شیش‌دنگ حواس و اخلاق و روزگارشو همچین گرفته که نمی‌تونه خودش باشه؟ بخصوص آدمایی که سابقه و استعداد آستانه تحمل پایین و افسردگی دارن. اونا که پاک تغییر ماهیت می‌دن بدون کنترل. افسارشون می‌افته دست یه جونوری که ازش بیزارن.



نظر من اینه که آدم باید احساس اولش نسبت به کسانی که برخورد اجتماعی نامناسبی دارن قبل از بیزاری و دلخوری،‌ دلسوزی باشه. چون اینجور آدمها خیلی بیشتر از لطمه‌ای که به دیگران می‌زنن دارن روح و روحیه‌ی خودشونو متلاشی می‌کنن. 


این عقیده‌ی منه. عقیده‌ای که هیچوقت نتونستم اجراییش کنم. مجلسم تصویبش کرده اما دولتم زیر بار بخشنامه‌ی اجرائیش نمی‌ره هیچ رقمه. مگه وقتی که حالم خوب خوب باشه.


کو اون حال؟



پ.نون: بعضی وقتها یه چیزی غلغلکم می‌ده وبلاگمو پاکش کنم. نمی‌دونم دلیلش چیه اما الآن خیلی داره غلغلکم می‌ده. یکی دوروزی این ورا نیام شاید بهتر بشم. همین الآن مشغول پاک کردن اکانتهای پلاس و فیس‌بوکمم شاید این غریزه نابود‌گریم به وبلاگم لطمه نزنه.


نظرات 23 + ارسال نظر
میم ب 29 مرداد 1390 ساعت 04:11 ب.ظ

روح هیتلر حلول کرده؟

هیتلر قصدش خیر بود من نه

بهزاد امیر ملک 29 مرداد 1390 ساعت 06:32 ب.ظ

اقا پست خیلی طولانیه از من نخواه که همش رو بخونم اما همین دو خط آخرش که خوندم کاملا موافقم بزن نابودش کن حال میای :)

اگه بکشمش دومین کسى که کله مو بکنه خودتى.

اما روى تو رو نمیتونم زمین بندازم. درشو میذارم. براى یه مدت نامعلومى.

شاید یک روز یا بیشتر :)

غواص کاشف! 29 مرداد 1390 ساعت 07:27 ب.ظ http://www.sakooye-shirjeh.blogsky.com

موافقم با نظرت دربست!
تا چن سال پیش اولین ذهنیتی که درمورد آدما به مخیلم خطور میکرد میگفتم همینه!
دائم تو کار قضاوت آدما بودم! این سرش پایینه پس از من کینه داره! این عصبیه پس موردشور خودشو . جد و آبادشو ببره و....
ولی چن وقتیه که تصمیم گرفتم مردمو قضاوت نکنم... سعی میکنم رفتارای مقطعیشونو به دل نگیرم!
تا خدی تونستم و گاهی هم نشده هیچ رقمه! ولی بهتر شدم! کاش این حرات تو سر یه بنده خدایی هم می خورد که من هرچی بهش اینارو میگم هی بهم میگه من حسم نسبت به آدما ردخور نداره! میگه همیشه بعد از حسم تو رفتارشون همون حسم نمود پیدا کرده و....
چه کنم که بخوره تو کلش؟؟؟
راستی جریان چیه هی یه چیزی قلقلکت میده بزنی نابود کنی و...؟؟؟؟ مگه تهدیدآمیز مینویسی که میخوای نابود کنی؟ نوشته هات که به دنیای خودت ضرری نمیرسونه اگه باعث خیر به دنیی بقیه نباشه!
مثه من هروقت نخواستیش بیخیالش شو چرا نابودش کنی؟؟؟؟؟!!!!!!!!!!!
عجبببببببببب....


ممنون که حوصله کردى چرندیات منو بخونى. من که اگه پست از سه خط بیشتر میشه وزنش روم زیاد میشه.
فکرم نمیکنم بیش از دو سه نفر بخوننش.

خوشحالم که باهام همفکرى. اینکه کسى به حس خودش معتقد باشه عجیب نیست چون به راحتى میتونه تمام رفتار آینده بندگان خدا رو مطابق حس اولیه خودش تفسیر کنه. یعنى یه اشتباهو صد بار تکرار کنه. کار سختى نیست. شایدم بعضا از اول درست حدس بزنه.

اینجا رو دوست دارم حیفم میاد ببندم. مگه اینکه حالم اونقدر بد بشه که کشتن پلاس و فیس بوک بسم نباشه ناچاراً اینجا رو بکشم. تا حالا هفشتا وبلاگو کشتم آسمون سرجاش مونده :)

تو 29 مرداد 1390 ساعت 09:31 ب.ظ http://chasbandegihaye-roohe-ma.blogsky.com/

اینم پاک کن...مطمئن باش هیچ اتفاقی نمی افته...

یکى دونفر دیگه اظهار علاقه کنن همین کارو میکنم.

مگه من چنتا مخاطب دارم .

بــاران 30 مرداد 1390 ساعت 01:00 ق.ظ http://the-rain.blogsky.com

نامردی اگه بترکونیش ... !
دور شو یه مدت ولی حذفش نکن !

:) مرسى انرژى مثبت...

بهزاد امیر ملک 30 مرداد 1390 ساعت 01:05 ق.ظ

من چه جوری از خجالتت در بیام؟! :)

تا حذف نکردم که خجالتى نیست. وقتى اکانتو نابود کردم اونوقت خشکه حساب میکنیم ؛)

ماه 30 مرداد 1390 ساعت 01:20 ق.ظ

همه این جریاناتی که توصیف کردی مشابه اش تقریبا برا همه پیش میاد،ولی موضوع اینه که این روزا مردم کم حوصله تر و عصبی تر از گذشته هستن،خودمون هم همین جور فکر کنم دیگه کار به قضاوت صحیحح یا نادرست نکشه فقط تو اون لحظه مورد بحث!میخواهیم بزنیم پدر همدیگر رو در بیاریم !حالا اونایی که ملایم ترن با متلک اونایی کم ملایمن ممکنه چار تافحش ولیچاربار همدیگه کنن خشن تر هاروهم که دیگه حدس بزن...خدا یه صبر ایوب به همه بده
حالا با اینجا چه دشمنی داری!

هورا !! ممنونم ماه عزیز تو دومین نفرى هستى که متنمو خوندى :)

محض ماجراجویى :) حالا که کارى نکردم، دیدى که هر از چند گاهى خودمو به به میکنم، الآنم از همون دفعاته. منتها ایندفعه دوستان خیلى تشویق کردن منم جوگیر :)

[ بدون نام ] 30 مرداد 1390 ساعت 01:52 ق.ظ

خواهش :)خواب که بپره کاری نیست جز وبلاگ خونی البته وبلاگی که ارزش خوندن داشته باشه


آهااان یه کم خواستی ملت ناز بکشن :))

تو که همیشه بیخوابى . واقعا قصد ناز کردن و ناز کشیده شدن ندارم.
تا حالا هرچى وبلاگ پاک کردم روى یه تصمیم آنى بوده و بنگ. این کارو میکنم که به خودم فرصت فکر کردن بدم. خدا میدونه چند صدتا کارهامو که خیلیم دوستشون داشتم رو یه تصمیم لحظه اى کشتم بدون بک آپ. چقدر شعر و داستان چقدر حرف که اقلا خودم خیلى میپسندیدم. جوونتر که بودم ذهنم مثل الآن پوسیده نبود خلاقیت داشت.
اینجا هم داره رأى قتلش موازى پیش میره. دو تا سرپایین که برسه حتما میکشمش.

میم ب 30 مرداد 1390 ساعت 08:48 ق.ظ

اهه منم خوندم و یاد روح هیتلر افتادم !! اگه پاکش کنی تنها کسی که بعدش می خنده خود شخص شخیص هیتلره به ریش من و تو...

یه چند روزی نگاهش نکن وقتی بیای دلت براش تنگ شده... حیف نیست ؟ واقعا آدم به این با ذوقی... لا اقل با مزه هاش رو اونایی که خودت دوستشون داری رو بک آپ بگیر بعدا وقتی میخونیشون میگی اه عجب غلطی کردم حالا اون وبلاگ بد بخت اونجا نشسته بود با گرگش حالش رو می برد...

گفته باشم!!

هنوز که هیچى نشده تازه اگرم رأى اورد و پاک شد به قول "تو" هیچ طور بدى نشده.

غواص کاشف! 30 مرداد 1390 ساعت 09:51 ق.ظ http://sakooye-shirjeh.blogsky.com

فرزندم کیفیت مهمه نه کمیت!
تو همینجوری بنویسی ما 100 صفحه هم باشد می خوانیم! درضمن متون نوشته شده مارا هم که غالبا یک صفحه ای می شود شما زحمت خواندنش را می کشی پس چاخان نکن که وزن و ... اله و بله!:)
درضمن اخطار بدم که اگه وبلاگت رو منهدم کردی دفعه بعد من یکی دیگه نیستم! این انهداماتت میره روی نروم اساسی!
خداییش ولش کن.. فک کن همچی چیزی نداری ماهم قول میدیم سراغش نیایم تا وقتی که اعلام کنی.. اینجوری وسوسه هم نمیشی...
خلاصه از ما گفتن بود... اوهوم!

:)))) تهدید نکن سارا !!! حیف نیست یه پاى کل کل توپ یه جایى باشه اونوقت نرى سراغش؟

تازه شم الآن دیگه قصد ندارم اینجا رو پاک کنم. مگه اینکه چطو بشه.

متن بلند و مغلق باید توى سلیقه ى من باشه که بخونم. متون عاشقانه و روزمره نگارى رسم وبلاگهاى فعلى هرقدرم که با صاحبش دوست باشم و بخوام بخونم دیگه برام سخته اما وبلاگ تو رو راحت میخونم چون قلمت برام کشش داره.

[ بدون نام ] 30 مرداد 1390 ساعت 10:33 ق.ظ

ایشالا که پیش نیاد من که این جارو دوست دارم

ماهها تو روز دیده نمیشن ولى هستن :)

ممنون دوست خوب.


واقعیتشو بخوای بدونی اعتراف میکنم الآن حال کلیم خوب نیست. توى پست به مطلب اشاره کردم اما خوب پست به این طولانیى معلومه کسى خیلى نمیره تو عمقش. همون مختصر و مفید جذابتره. به هر حال دشمنى خاصى با بابونه ندارم فعلا اکانتاى پلاس و فیسبوک فدا شدن . بیشتر اون تیکه ى آخریو گذاشتم که ببینم چند نفر به متن اصلى نگاه میکنن، سیاست پستاى آینده رو تنظیم کنم.

اگرچه پست بلند هر وقت خودش بخواد بیاد میاد. کار چرتى بود.

آل... 30 مرداد 1390 ساعت 11:56 ق.ظ

حالم بد شد..... ایشالا که فقط یه تهدید بود!

تهدید؟ بهتره بگى هذیون. حالم مناسب نیست. خوب میشم.

آل... 30 مرداد 1390 ساعت 12:18 ب.ظ

این بحثتون خیلی جالب و مهمه ولی متاسفانه خیلی کار سختیه که آدم بخواد در مورد أدما اینطوری فکر کنه!!

بله خیلى بخصوص وقتى آدم از رفتار طرف عصبى میشه.

غواص کاشف! 30 مرداد 1390 ساعت 01:09 ب.ظ http://sakooye-shirjeh.blogsky.com

:))))))))
این یکی رو راست گفتی ولی بازم میگم اینکارت رو نروه! نکن این کارارو! اصلا تو یه زمانی عضو گروه اسامه و همکاران نبودی؟؟؟ :)

این منتهای خوشوقتیست که استادی همچون پ.نون قلم من برایشان کشش داشته باشد:) بسی شادمان کردید مارا، انشاءا.. خداوند شادتان نماید تا حال کلیتان خوب گردد...
امشب اگر حالی دستتان داد، حال مارا نیز دریابید ...

استاااااددد!! :) خر بخوره کور میشه :)

متشکرم. شما هم همچنین.

نهال 30 مرداد 1390 ساعت 02:44 ب.ظ http://fazmetr.blogsky.com

من میگم نباید حذف کنی .این پستا و این نوشته ها همیشه روزای گند و یا خوب زندگی آدمو نشون میده. عین دفتریادداشت .که خیلی هم مزیت داره ...
نباس بترکونیش ...

در مورد اداره و راننده تاکسی و خرید باهات موافق نیستم تو ذهنم یه چیزی هس که تو عمرم تو ایران ندیدم و نمیبینم .آدمهایی که تو اداره ها خوش برخودرن و تاکسیایی همیشه مودب .هیش وخ اما تو اداره ای نرفتم که خوب و خوش برخورد باشن و همیشه بد بودن .نمیدونم چرای من روزای خوشی کارم بهشون نمیوفته . اما واقعا به این اعتقاد دارم که کارمندا بداخلاقی و کج خلقی تو ذاتشونه . جا افتاده تو ذهنم .
اما به تویی که تو مهمونی هستی حق میدم تو واسه کسی کار نمیکنی . تو میخوایی که تو مهمونی باشی هرچند بداخلاق و تو هم .
اما تو اون آرمانشهره که تو ذهنمه آدمها وختی بد اخلاقن پا میشن میرن پارک چمدونم یه دیتی میزارن یه سیگاری میکشن خلاصه یه کاری که خوب شن و بد بیان سر کار
.اما نع من به قول تو آدم دلسوزی نیستم چون اینا به نظرم اصلا توجیه پذیر نیس آدمی که 90 درصد ایام سال بداخلاقه و به زور با مشتری ارباب رجوع یا مسافر حرف میزنه .من فقط آدمیم که تحمل میکنم ...
راه بزار پیش پام که بتونم بجا تحمل دلسوزی کنم !

سلام نهال خوبى؟
یا از شانس خوب منه یا شانس بد تو چون من راننده تاکسى و فروشنده و کارمند خوش اخلاق و مشترى مدار و مثبت کم ندیدم. همونطور که بدهاشم خیلى دیدم. یه نکته اساسى اینه که تو این اوضاع و احوال اونقدر ملت روشون فشار مختلف هست طبیعیه که در مجموع جمع جبرى به سمت اعصابهاى خورد باشه. شاید تو شهراى بزرگتر همین نسبت ٩٠٪ درستم باشه. شایدم نه.

همونکه گفتم مطمئن باش اونکه داره کج خلقى و اذیت میکنه بیشتر خودشو نابود میکنه تا به من و تو آسیب برسونه. اگه آدم منطقى فکر کنه میبینه این آدم یه جورایى مریضه.

مرسى که خوندیش.

اقلیما 30 مرداد 1390 ساعت 09:40 ب.ظ

قشنگ بود.یاد حرف دکتر افتادم:
خدایا یاریم کن قبل از اینکه درباره راه رفتن کسی قضاوت کنم اندکی با کفش هایش راه بروم...

تازه اومدم.وب قشنگ وخوبی داری حیفه بزنی نابودش کن!!

سلام خوبى؟ کامنتاتو توى وبلاگ دوستان دیدم. خوشحال شدم اینجا اومدى :)
حرف سنجیده ایه.

ممنون. بحران نابودگرى فعلاً فروکش کرده وضعیت سفید شده :)

قزن قلفی 31 مرداد 1390 ساعت 12:39 ق.ظ

گشتم نبود نگرد نیست ! حال خوبو عرض کردم . نیست که نیست برادر .....
راستی برعکسشم مصداق داره ها . یارو خوش و خرمه و بگو و بخند حتی تو یه فاصله کوتاه تو مترو که کنارشی دلت وامیشه و قاه قاه میخندی از شوخیهاش ولی چه میدونی الان چی تودلشه ؟ نه ؟
ولی خاصیت روح آدمیزاده دیگه . فراریه از زشتی و کژی و بدی ... ناخودآگاهه که سعی میکنی از طرف بدخلق دوری کنی .
احوال برادرمون چجوره ؟ روزه شما رو گرفته یا شما روزه هه رو ؟ اصلا چرا رو زه ؟ رو سپر نه ؟ این سوال سالهاست که ذهن بشریت رو به خودش مشغول کرده

به به خاله قزن نت گریز ما چطوره احوال شریفشون؟ مشرف کردین کلبه ما رو :) ما بالاخره نفهمیدیم شما تو کدوم کاخ سعدآبادى ول میگردین تو غیبتهاى صغراکبراتون. اگه جواب میده یه خبرى بده مام بیایم اون محله :)

اگه اینطورى باشه خیلى طرفش مرده، چون روح آدم تمایل داره به ننه من غریبم و پاچه گیرى و اینا تا تظاهر به خوب بودن. کسى که این کارو میکنه ایول داره اساسى.

از اون ورم حرف شما که آدم دلش میخواد با یه مثبت یا اقلاً مثبت نما بشینه تا یه هاپو!

خوب دیگه اینجورى هیجانش بیشتره ؛)

قزن قلفی 31 مرداد 1390 ساعت 01:46 ق.ظ

اون قزن قرمزه هی بهم سیخونک میزد بیام شیرت کنم بزنی بترکوتی ! قزن هاله ایه نذاشت !
کار منو بکن . بزار چند وقت اینجا به حال خودش باشه . دوباره حرفها داری که بیای برامون بزنی . فقط یه لحظه به لینک کردن دوباره و ساختن گودر و اینا فک کن !!! سریییییییییع پشیمون میشی ...
عوض این ناز و غمزه ها پاشو این عدده رو وردار !داره منو شاکی میکنه ! میزنه له و پهش میکنما

یه دقه اون قرمزه رو دست من بده من با گوشش ملاطفت کنم ببینم نظرش در مورد بابونه دیگه چه خبر :)

فعلا که گذشت اما من سخت نمیگیرم. قالبم استاندارده لینکدونیمم گودرى نیست خوراک انفجار :)

مگه خودت تو خونه کپچا ندارى گیر دادى به ناموس مردم؟ :)))) اینو بلاگ سکاى گذاشته گفته بچه پیش شما باشه من برم سر کوچه شیر بسّونم و بیام به نظرم فرار کرده :)

ماه 31 مرداد 1390 ساعت 02:47 ق.ظ

یعنی چی اونوقت!خر بخوره کور میشه!!

یه کنایه نیمه بى ادبانه است از هندوانه هاى متعدد در زیر بغل شخص مذکور!!

معنى نهاییش اینه که استاد کیلو چند، ما یه پ.نون مختصر هستیم و همین دیگه :)

Diapason 31 مرداد 1390 ساعت 09:05 ق.ظ http://diapason.blogfa.com/

برات یک مرخصی می نویسم
تا حالت خوب نشد برنگرد

برا گوش و دماغم قطره اى چیزى نمیدى دکتر؟ :)

بهزاد امیر ملک 31 مرداد 1390 ساعت 07:05 ب.ظ

چه بحث خسته کننده ی الکیی واقعا
این آف بادی !

تا به یه کامپیوتر و سر فارغى نرسیدم مجبورى تحمل کنى. با هندهلد نمیتونم پست بذارم.

خودم 1 شهریور 1390 ساعت 05:38 ق.ظ http://porpot.blogsky.com

اندازه شصتا استاد اخلاق پستت بار داشت فور می (: البته من که هیچ وقت نمیتونم ملت رو اونطور ببینم، ولی سعی میکنم کمتر وقت خودم نبودن سگ باشم.

پ.ن: نمیدونستم چن روز نبودنم باعث میشه بخوای وبلاگت رو پاک کنی (حال کردی خود تحویل گیری رو؟ :دی)

اختیار دارید سگ چیه؟ بفرمائید هاپو!!

دنیاس دیگه می‌بینی؟ :)

عابر 2 شهریور 1390 ساعت 12:33 ق.ظ http://photonote.blogfa.com

غلغلک غلیظ تره از قلقلکه
پس تهدید به حساب میاد
نکنید حیفه
من به شخصه از خوندنتون لذت میبرم

رد شد تقریبا. ممنون لطف داری.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد