بابونه

یک گل میباشد و ارتباط خاصی با این وبلاگ بخصوص ندارد!!

بابونه

یک گل میباشد و ارتباط خاصی با این وبلاگ بخصوص ندارد!!

از شنبه آینده


«زندگی راحت و بی‌دغدغه حق مسلم ما نیست»


هرروز یه برگه امتحانی پشت و رو از روی این جمله‌ی گهربار بنویس تا خوشبخت بشی. منم این کارو می‌کنم منتها از شنبه، عین تعیین روز شروع رژیم...


آدمیزاده دیگه، وقتی یه چیزیو مال خودش بدونه دیگه باهاش حال نمی‌کنه وقتیم که نباشه نعره‌ش در میاد پس این نکبت کجاست!!!



پ.نون: 

دارم به خودم می‌گم فقط بعضی وقتا فکرامو بلند بلند می‌نویسم.


پ.نون: 

گرگ که غرق سریال مورد علاقه‌شه و ظاهرا اونم بلند بلند فکر می‌کنه می‌گه یه روزایی خیلی دلم می‌خواد اون قلمیو که باهاش کاغذاتو اینطوری سیاه می‌کنی فرو کنم تو دماغت!!


توضیح ناواضحات:

تأکید من روی کلمه "مسلم" هست و هدفم اینه که به خودم یادآوری کنم و برای خودم جا بندازم کسی که اتفاقات اطرافش کاملا به نفعش نیست بپذیره که حقی ازش ضایع نشده. اوخ! گرگ داره دور و برش دنبال چیزی می‌گرده شاید می‌خواد به وعده‌ای که داده الآن عمل کنه! 



نظرات 14 + ارسال نظر
اقلیما 29 شهریور 1390 ساعت 03:19 ب.ظ

واقعا؟
یعنی جواب میده؟من که می رم از همین الان بنویسم.ببینم جمع و جورم میکنه یا نه؟

آره به شرط اینکه وقتی می‌نویسی حواست به نوشته‌ت باشه. جلو تلویزیون دراز نکشیده باشی در حال کارتن دیدن مشق بنویسی عین بچگیای همه‌مون!! :)

تو 29 شهریور 1390 ساعت 11:20 ب.ظ http://chasbandegihaye-roohe-ma.blogsky.com/

هیسسس...
آهسته و آروم باش...
حواسم بهت هس...

اوهوم...

خودم 29 شهریور 1390 ساعت 11:28 ب.ظ http://porpot.blogsky.com

جوابت رو در وبلاگ اقلیما در مورد ارزش زندگی خوندم و یه سوال پیش اومد برام که با خوندن خط اول پستت به خودم اجازه دادم بپرسم. «ما مجبوریم زندگی کنیم؟»

مگر ما چیزی جز زندگی هستیم؟ اینو جواب بده اول.

عابر 30 شهریور 1390 ساعت 09:13 ق.ظ http://photonote.blogsky.com

حق مسلم ما که فقط همونیه که "دویست تومن بسته ای"

من وقتی آواتار شما رو میبینم یاد نوستالژیک ترین خاطرات بچگیم میافتم

اون در نوشابه ها بشقاب خاله بازی ما بودن

:)

سارا(غواص کاشف!) 30 شهریور 1390 ساعت 12:34 ب.ظ http://sakooye-shirjeh.blogsky.com

راستش من تا اونجایی که شنیدم جمله هایی که بار منفی دارند(حتی صوری و نوشتاری) نباید نوشته و تلقین بشن.. مثه همین حق مسلم ما نیستی که گفتی:)
بابا ...
بابا حق مسلم:)

خوب یه امتحانی میکنیم، تو بنویس هست من مینویسم نیست بعد از یه ماه میایم تبادل تجربیات میکنیم! چطو بود؟

خودم 30 شهریور 1390 ساعت 02:25 ب.ظ http://porpot.blogsky.com

اعتراف میکنم که سوالت گیجم کرد، اجازه بده روش فکر کنم و اگه چیزی فهمیدم بیام بگم.

اجازه می‌دم!! و یه توضیح کوچیک

آدمی که زندگی نداره چیه اونوقت؟

اگه منظورت اینه که هرکی هروقت دید همه‌چی به کامش نیست کلید آفشو فشار بده و بازیو تموم کنه خوب این بحث می‌گرده به یه مطلب دیگه. شاید منظورت اون بوده. اونطوری اگه بخوایم حساب کنیم جمعیت دنیا خیلی راحت کنترل می‌شه. شایدم بالکل نسل بشر منقرض شه! کیو دیدی که همه‌چی زندگیش بر وفق مراده؟

شاید این یه ادامه باشه برای اون بحث چند وقت پیش من در مورد تنظیم نقطه‌ی صفر هرکس.

سنجاب 30 شهریور 1390 ساعت 05:11 ب.ظ http://sanjab222.blogfa.com

نه بابا...مگه مستند راز رو ندیدی؟!!

ندیدم اما این نظر شخصی منه.

چی می‌گه راز؟

بهزاد امیر ملک 30 شهریور 1390 ساعت 11:52 ب.ظ

حقت چی هست یا نه رو من نمی دونم فقط می دونم آبم با این گرگ تو یه جوب نمی ره حرصم می گیره از دستش

آزاری نداره، مگه اینکه داشته باشه :)

غواص کاشف! 31 شهریور 1390 ساعت 10:15 ق.ظ http://sakooye-shirjeh.blogsky.com

اینم حرفیه! با این هست و نیستی که تو گفتی، اگه بنویسیم که هست، حتمی نیست میشه:))
.
.
جناب گرگ لطفا چیزی تو دماغش فرو نکن! این بیخود میگه! زندگی بی دغدغه حق مسلم ماست... تکبیرو بلند بگو...

:) این گرگ به من خیلی بدهکاره، هیچ گرگی در تاریخ بعد از مادر آتن اینقدر بین آدما محبوبیت نداشته! تازه اون مامانه هم معلوم نیست اصلاً محبوب بوده باشه!!

غواص کاشف! 31 شهریور 1390 ساعت 10:21 ق.ظ http://sakooye-shirjeh.blogsky.com

مستند راز حرفی که بت گفتمو میزنه دیگه! اینکه دنیا چراغ جادوئه و هرچی بگی اگه با عقیده باشه براورده میکنه! حالا چه مثبت و چه منفی!!! بهتره مثبته رو بخوای رفیق:)
و اینکه این موضوع شعار نیست و من خودم با این دو تا چشام(الان دیدیشون؟:)) دیدم که داده:)

دید من سیاه نیست بلکه واقع‌بینانه هست.

من ایده‌آل مطلق رو نفی میکنم نه یه خوشبختی نسبیو. راحتترین آدمهای دنیا رو فقط میتونی توی قانعها پیدا کنی، اونایی که نرسیدن به ایده آلهاشونو به عنوان یه واقعیت پذیرفتن و حسرت نمیکشن. وگرنه مزاج آدم همیشه حداقل سه قدم بعد از خودشو مال خود میدونه و سیصد قدم بعد رو میخواد.

شاید سوء تفاهم الآن توی همین نکته باشه ، انتخاب خواسته‌ها به طور منتقی. اگه اونطور بود الآن هیشکی هیچ مشکلی نداشت هیشکی مریض نبود غم نداشت شکست نمیخورد. همه تو مسابقه‌ها اول میشدن همه الکترونیک شریف و پزشکی دانشگاه تهران میرفتن . همه پولدارترین آدم دنیا بودن و و و و...

خودم 31 شهریور 1390 ساعت 03:52 ب.ظ http://porpot.blogsky.com

منظورم همین بود که گفتی و البته جوابت به کامنت آخری غواص هم جواب من بود.
فقط من باید زور بزنم بتونم حد وسط برقرار کنم، من خودم رو می‌شناسم، اگه بخوام قانع باشم دیگه هیچ تلاشی نمی‌کنم و هر چه آمد خوش‌آمد میشم و اگه بخوام تلاش کنم دیگه قانع نیستم :|

منم واقعا قصدم هرچه پیش آید خوش آید نیست، در حد یه واکسن در مقابل ناملایماتی که همیشه در حال پیش اومدنه.

آل... 1 مهر 1390 ساعت 12:31 ق.ظ

فک کنم خدا آرامشو اصلا خلق نکرده.............. البته ناشکری نمیکنم.

آرامش دارویی نیست که بنا باشه به آدم تزریق بشه. یه طرز فکره شاید. عجب!! چی گفتم؟؟!!?¡

میم ب 2 مهر 1390 ساعت 11:09 ق.ظ

بعد شما که با انگشتان مبارک نوشته ها رو تایپ می کنین اونوقت گرگ میخواد چکار کنه ؟

ببخشین الان حس فلسفی ندارما

کاغذ امتحانی که تایپ برنمیداره :)

وکیل الرعایا 6 مهر 1390 ساعت 12:50 ب.ظ http://razeman.blogsky.com

تا راحت و بی دغدغه رو چی تعریف کنی ... میدونی ؟ من همیشه با تعاریف مشکل دارم ...
این مسئله در ذهن من مساویه با یه تصویر ... سوار یک وسیله ی نقلیه هستی ( بستگی به حالت داره ،سواری وانت کامیون هواپیما جت شخصی و ...) داری به سمت مقصدی حرکت میکنی و در طول مسیراز زیبایی مناظرلذت می بری ویا صحنه های نا خوشایند آزارت می دن ... خودت تا آخرش و برو...

من یه بحثهایی داشتم وقتی که تو نبودی. مال چند ماه پیش بود. در مورد سطح توقع هر شخص از زندگی و نقطه صفر آسایش شخص و همچنین یکی دو تا مورد دیگه از همین دست. حس می‌کنم این مطلب پیش‌نیازش اون بحثها باشه.

تصویری که از واقعیات در ذهن آدم ایجاد می‌شه مهمه و نه واقعیتهای خام خارجی.

باهات موافقم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد