- سلام
- سلام بفرمائید
- خوبی؟ خرید مریدا رو کردی؟
- شمایین خانوم؟ سلام بله یه چیزایی گرفتم میخواین ببینین؟
- آره عصر میام میبینم. آرایشگاه چی؟
- اوف چه خبر بود اونجا!!! اینا دیوونهن! رفتم تو آرایشگاه عین سالن مد! یه تیپای اجقوجقی نشسته بودن که بیا و ببین، انگار میخوان شب برن پارتی! اول رفتم پیش مسئولشون تو دفترش، یه کاتالوگ گذاشت جلوم یه دفتر دویستبرگ! تمام عکس مدلها و هنرپیشهها که بیا انتخاب کن. ما که گفتیم حالیمون نمیشه خودت بگو! یه ربع دور سر من چرخید با یه برس افتاد تو سر من هی از این طرف هی از اون طرف انگار میخواد از روم نقاشی بکشه! بعد یه اسم فرنگی عجیب برد و گفت عالی میشی. بعد یکی از اون عکسا رو آورد نشونم داد. بهش گفتم اینشکلی میشم؟ گفت بهتر! این که ژولیدهس! به شرط اینکه هر صبح از این ژلهای ما استفاده کنی و برس مارک فلان و سشوار اله و چیچی بله رو استفاده کنی منم بهت آموزش بدم. تو دلم بهش خندیدم و گفتم به همین خیال باش! خلاصهش ما رو برد زیر دوش و تیغ و گیره. دردسرتون ندم آخرش بهم گفت اصلاح هم میخوای؟ منم ببو گفتم آره یه دستی تو صورتم ببر دیدم موچین و تیغ برداشت صاف اومد وسط ابروام! یه دادی سرش کشیدم و دستمو کوبیدم وسط سینهش که همه اونجا سکتهی ناقص زدن!!!! :)
ـ ها ها ها!! نذاشتی ابروهاتو درس کنه؟
- نهههههه!! ما یه عمری میخوایم تو این محله زندگی کنیم!
- خوب کاری کردی :) حالا عصر میبینم. چیزاییو که خریدی بیار ببینم. فعلا.
- چشم خدافظ.
دم غروب دختر مقابل بقالی بوق میزند و پسر با چند کیسهی خرید بزرگ میآید.
- سلام بیار ببینم چی داری.
- سلام بفرمائید.
- نه سلیقهت بدک هم نیست. از کجا گرفتی؟
- ممنون. با یکی از دوستام که سرش در میومد رفتیم جایی که میشناخت. قیمتهاش هم به نسبت پاساژای لوکس خیلی بهتر بود. یه جورایی پخش کنندهن.
- خوبه چقدری تو گوش حساب ما زدی؟
- خجالت میکشم، حدود یک. البته کمتر از یک.
- این حدودا که میشد. بدم نزده سرتو. روهمرفته جمعت تودلبرو شده.
- ......
پسر رنگ عوض میکند و با دستهی کیسهی خرید مشغول بازی میشود.
- ببین رانندگیت چطوره؟
- به از شما نباشه طوری نیست.
- آخه میخوام یه ماشین لوکس بندازم زیر پات نزنی درب و داغونش کنی. یه آئودی مامانه. فردا بعد از ظهر میام پارکش میکنم اینجا. با سر و وضع تکمیل سوار میشی، یه اودکلن ملایم هم میزنی میای به این آدرس. من و دوستام تو کافیشاپیم. البته قبلش با اساماس بهت اوکی نهایی رو میدم. اونجا فقط باید خیلی ریلکس برخورد کنی و احترامات فائقه رو هم بذار برا وقتی تنهاییم. اونجا نامزد منی اوکی؟
- بله چشم.
- یه بنگاه اتومبیل بزرگ اون روبرو هست که وقتی رسیدی زنگ میزنی به من ما میایم بیرون که مثلا بریم بچهها رو بگردونیم و اینا. این وسط ماشینها چشمتو میگیرن و میگی بریم این تو ماشینا رو ببینیم. طرف پسر نمایشگاهداره و اون ساعت معمولا پیش باباش نشسته. با هم میریم تو و یه چرخی تو ماشینا میزنیم و من تو رو به اون معرفی میکنم و تمام. گرفتی؟
- بله خوبه. موافقم.
- دستوپاتو گم نمیکنیا! یه آرامبخش بخور که ریلکس باشی. تو نمایشگاه هم اظهار نظر عجیبغریب نمیکنی. فقط تماشا میکنی.
- خیالتون راحت باشه خانوم! من خورهی ماشینم. همهی ماشینا رو فوت آبم! همچین میپیچونمش فکش بره زیر چرخ ماشیناش!
- جدی؟ ببینیم و تعریف کنیم.
- خانوم..... اونجا اگه لازم شد چی صداتون کنم؟
-........ استثناءا میتونی بگی عزیزم
پسر زیر لب زمزمه میکند عزیزم.......