توئی که به هر سودا که بخش هِشتی بهره بردی
توئی که از توشهی مالباخته باخبری
توئی که شرر اندر شرر با لب دوخته بر دل سوخته میافکنی و دم بر نمیآوری
حالت خوبه؟ قربانت سلام برسان...
پ.نون:
کلمهها و ترکیبهای تازه :)
سودا : داد و ستد، خرید و فروش، تجارت
هشتن: گذاردن، قرار دادن
بخش هشتن: شرکت کردن، سهم گذاشتن
توشه: دارایی، موجودی
شرر: شرار، شراره، جرقه، کنایه از آتش و شعله
نتیجهی اخلاقی: چرت گفتن که کنتور نمیندازه! قربانت! سلام برسان :)
سایه سرکار کم نشه
:)
باز از این مزخرفتاتی نوشتی که من میپسندم...
این نوع مزخرفاتو منم میپسندم
نیاز به مترجم فوری ...
قربانت منم خوبم ... بزرگی تون و می رسونم !
شاید خوابم میاد البته ... فردا دوباره میام می خونم ... اونوقت شاید یه کم کمتر چرت گفتم ...
:)) این متن خیلی بدیع و سنگینه!! حتی از عهدهی عمهجان ناصرخسرو هم خارجه!! فکر کردی یه دور خوابالو خوندیش میفهمیش؟ ؛)
چشم.../بسی پیچیده بود انگار...
پیچوندمش که پیچیده شد خوب ؛)
این شکلکه خیلی گویا تر از چیزی بود که من میخواستم کامنت بذارم
سلام
نمی دونم چرا یادیادشاهین نجفی افتادم که می خونه:
دعانکن داداشی خداسرش شلوغه............
سلام منم نمیدونم