تو آدما هم پیدا میشن عرضشون بیشتر از تقاضا هم باشه قیمتشون کم نمیشه
من دیدم
اگه همه ی مغازه های شهر نون بفروشن و ده برابر نیاز جنس داشته باشن چی؟ برا آب کردن جنسشون مجبور نمیشن حتی با ضرر قیمتشونو بشکنن؟ نمیدونم.
در مورد آدما هم درسته قیمت آدم کم نمیشه حقیقتا اما تو به محبت افراد عادت میکنی و به خوبیهاش و خوبی کردنهاش ، خواهی نخواهی و قدرشو واقعا اونوقت میدونی که دیگه نبود.
مهم اینه که احساس ارزشمندی درونی داشته باشی ... اونوقت هرچقدر هم که خودت رو زیادی عرضه کنی، از قیمتت کم نمیشه ! و البته بی استثنا هم نیست ... گاهی لازمه خودت رو به خودت عرضه کنی... همیشه هر وقت اینجور بحث ها پیش میاد یاد دوست گرانقدرم میافتم که در این جور مواقع شعر اخوان و می خوند : دست بردار از این در وطن خویش غریب !
اینکه آدم یا هر جنس دیگری قیمت حقیقیش چقدر هست یا اینکه هرکس قیمت خودش یا مال التجارهش رو بدونه یه مطلبه به جای خود قابل تأمل. حرف من اینه که اگر بهترین کالای دنیا رو به زور و التماس بخوای به کسی بفروشی ارزشش پیش مشتری افت میکنه. قیمت و ارزش حقیقیش نه، ارزش کاذبی که بهش داده میشه.
فرض کن پولدارترین خوشتیپترین خوشهیکلترین عاقلترین خوشصداترین خوشمشربترین و خلاصه خوشهمهچیترین جوان دنیا بیاد جلوی پات خودشو تو خاک بماله گریه کنه التماس کنه قسمت بده موهاشو دسته دسته بکنه پاتو ببوسه که جون هرکی دوس داری منو به غلامی قبول کن. خوب؟ به نظرت قیمت این آدم چنده؟ قیمت حقیقیش چنده، قیمتی که تو ذهن تو شکل میگیره چند؟ اگه این آدم سر جای خودش بود و تو فقط از دور میدونستی که این چه لعبتیه تو ذهنت چند قیمت میخورد؟ شعره قشنگ بود. مرسی
آدم ها خیلی با ارزش تر از این هستند که بخوایم روشون قیمت بذاریم ... حتی این فکر به ذهنم هم نمی رسه ... شاید خیلی خنده دار به نظر بیاد ولی سعی میکنم دستش رو بگیرم و ببرمش توی یه کلاس خودشناسی ثبت نامش کنم تا به ارزش های واقعی پی ببره ... ارزش زندگی کردن و دوست داشتن و دوست داشته شدن ... راستی ببخشید دیر جواب دادم ... حالم زیاد خوب نبود اینورا آفتابی نمی شدم ...
شاید خوب نگفتم، منظورم از قیمت بیشتر ارزش و اهمیتی هست که یه نفر در نظر خودش یا دیگران داره و کاملا قابل سنجیدنه البته به شکل مقایسهای و نه مطلق چون عملا با واحد دلار قابل تطابق نیست :)
نه خیرم من جای تو بودم اول میبردمش محضر به نامش میزدم بعد حالا فکر کلاس و غیره رو براش میکردم!! :)
متوجهم در شرایطی نبودی که بتونی وبگردی کنی. درک میکنم.
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ب ب !
هوم؟؟
:)
یاد دفتر کتابام افتادم
یه روزی خودمونو اختصاددان صدا میزدیم )
این قوانین همه جا کارایی دارن
قد سوات آب کشیدم باید عرض کنم که استثنا داره :)
مثل نون
مثل دوا درمون
سر جمع "کالاهای ضروری"
تو آدما هم پیدا میشن
عرضشون بیشتر از تقاضا هم باشه
قیمتشون کم نمیشه
من دیدم
اگه همه ی مغازه های شهر نون بفروشن و ده برابر نیاز جنس داشته باشن چی؟ برا آب کردن جنسشون مجبور نمیشن حتی با ضرر قیمتشونو بشکنن؟ نمیدونم.
در مورد آدما هم درسته قیمت آدم کم نمیشه حقیقتا اما تو به محبت افراد عادت میکنی و به خوبیهاش و خوبی کردنهاش ، خواهی نخواهی و قدرشو واقعا اونوقت میدونی که دیگه نبود.
مهم اینه که احساس ارزشمندی درونی داشته باشی ... اونوقت هرچقدر هم که خودت رو زیادی عرضه کنی، از قیمتت کم نمیشه !
و البته بی استثنا هم نیست ... گاهی لازمه خودت رو به خودت عرضه کنی... همیشه هر وقت اینجور بحث ها پیش میاد یاد دوست گرانقدرم میافتم که در این جور مواقع شعر اخوان و می خوند : دست بردار از این در وطن خویش غریب !
اینکه آدم یا هر جنس دیگری قیمت حقیقیش چقدر هست یا اینکه هرکس قیمت خودش یا مال التجارهش رو بدونه یه مطلبه به جای خود قابل تأمل. حرف من اینه که اگر بهترین کالای دنیا رو به زور و التماس بخوای به کسی بفروشی ارزشش پیش مشتری افت میکنه. قیمت و ارزش حقیقیش نه، ارزش کاذبی که بهش داده میشه.
فرض کن پولدارترین خوشتیپترین خوشهیکلترین عاقلترین خوشصداترین خوشمشربترین و خلاصه خوشهمهچیترین جوان دنیا بیاد جلوی پات خودشو تو خاک بماله گریه کنه التماس کنه قسمت بده موهاشو دسته دسته بکنه پاتو ببوسه که جون هرکی دوس داری منو به غلامی قبول کن. خوب؟ به نظرت قیمت این آدم چنده؟ قیمت حقیقیش چنده، قیمتی که تو ذهن تو شکل میگیره چند؟ اگه این آدم سر جای خودش بود و تو فقط از دور میدونستی که این چه لعبتیه تو ذهنت چند قیمت میخورد؟
شعره قشنگ بود. مرسی
موافقم
خب موافقم دیگه چی بگم...!
ممنون
من خودم رو احتکار کردم...
حالا یعنی قیمتم افت میکنه زیاد میشه یا چی...؟
اگه مثلت گیر نیاد و شناخته شده باشی گرون میشی. فقط مواظب باش موش نخوردت ؛)
هیچی با لهجه گفتم به به !
هان! فککردم مخفف کلماتیه :)
منظورت از عرضه کردن و اینا چی بود اونوقت؟؟ نمیدونم چرا همش یه معنی خیلی متداولی به ذهنم میرسه
بهزاد خان، نه اونجور که فکر میکنی! هر چی من سعی میکنم استریل پست بذارم باز تو از توش سوژه دست بگیر :))
هرچند اون قضایام به این فرمول درست در میاد. :)
آدم ها خیلی با ارزش تر از این هستند که بخوایم روشون قیمت بذاریم ... حتی این فکر به ذهنم هم نمی رسه ... شاید خیلی خنده دار به نظر بیاد ولی سعی میکنم دستش رو بگیرم و ببرمش توی یه کلاس خودشناسی ثبت نامش کنم تا به ارزش های واقعی پی ببره ... ارزش زندگی کردن و دوست داشتن و دوست داشته شدن ...
راستی ببخشید دیر جواب دادم ... حالم زیاد خوب نبود اینورا آفتابی نمی شدم ...
شاید خوب نگفتم، منظورم از قیمت بیشتر ارزش و اهمیتی هست که یه نفر در نظر خودش یا دیگران داره و کاملا قابل سنجیدنه البته به شکل مقایسهای و نه مطلق چون عملا با واحد دلار قابل تطابق نیست :)
نه خیرم من جای تو بودم اول میبردمش محضر به نامش میزدم بعد حالا فکر کلاس و غیره رو براش میکردم!! :)
متوجهم در شرایطی نبودی که بتونی وبگردی کنی. درک میکنم.