مطلب جدید نیست عزیز من
یک کلبهی گردگرفته این گوشه افتاده است دربسته
با یک اتاق نمور و یک تراس یخگرفته رو به کوهستانی وحشی
کو اشتیاق حرکت و برکت ، کو برف رقصان و آتش لرزان ، کو فراغ خاطر و پر پرواز ،
کو جرجر بیامان باران ، کو تفنگ شکاری پرنقش و نگار ، کو....
من باور نمی کنم.
یعنی اصلا دوست ندارم که باور کنم.
هیچکس دوست نداره ناخوشنودیها رو باور کنه.
متشکرم که اینها رو برای من باور نمیکنی.
پس پ.ن کو؟
تموم شد. دنبالش نگرد.
تا شقایق هست زندگی باید کرد.......
کو شقایق، کو نشان زندگی؟
زندگی بی عشق یعنی بردگی
بردگی یک عمر عمری درد و رنج
رنج عمری بی شقایق زیستن
بابونه رو هم که زدبن ترکوندین یه جورایی!!!!! دلم گرفت.امیدوارم که مثل همیشه موقطی باشه.....
بابونه هم مثل من یه سری داره یه تهی. چی بگم.
وای تو که از منم بدتری.یه کم دور برتو نگاه کن شاید یه چیزی کسی باشه که ارزش داشته به خاطرش خودتو بکشونی...
به کجا؟ تا کجا؟ جایی نرفتم که.
به زندگی.تا وقتی که زنده ایی.میدونم جایی نرفتی ولی فکر کنم حالت خوش نیست
بینگو! یور رایت، ابسولوتلی.
سقوط وحشتناکه...
من میدونم که چقدر وحشتناکه...
آره من پشت سرتم اما یک قدم و نه بیشتر دوست من
سقوط به اسم بلاگتم رسید ...
دلمون گرفت . مث همون موقع که پ.نون دیگه نبود ... رفته بود از خونه های ما !
تو هنوز اینجایی باران؟ باران، باران....
اندکی صبر سحر نزدیک است...
بعد از سحر اونوقت چه خبره؟ یه روز مثل امروز مثلا؟
اوهوم هستم ... مث ِ همیشه که بودم .
رفیق عزیز مائی !