اخیرا واقع بین شدی و این خوبه حتی اگه بسیار اندوهناکت کنه...
این خوب نیست. این واقعیت ماست.
واقع بینیی خوبه که چاشنیش مثبت نگری و تلاش برای پیشرفت باشه نه مثل من و تو واقع بینی در حبس توی پیله ی تاریک و ترسناک ذهن خودمدار و خودخواه و انزواطلبمون.
با تو رک حرف میزنم چون رکترین آدمی هستی که میشناسم.
هیچ کار صبر!تجربه ثابت کرده ننه من غریبم بازی هم خریدار نداره این روزا چون همه به نوعی خودشون غریب شدن!
تو کار درستو میکنی.
برای من اما اینجا به نوعی چاه تنهایی منه. درسته که اگه کسی منو نخونه درشو میبندم اما غرغرها و ضجه موره هام به اون دلیل نیست که کسی بیاد رو پاش خوابم کنه یا دست نوازش رو سرم بکشه.
اینجا هرچی دلم میخواد حرف مفت میزنم که تو واقعیت ظاهرم خوب و متین بمونه.
غریبها هم میتونن همو خوب درک کنن و دوست داشته باشن.
ببین برای بار چندمه این شعر رو برات می نویسم ! دست بردار از این در وطن خویش غریب !!! یه نفر این و به من می گفت ، اما من تو گوشهام پنبه بود اون موقع ها ... الان می فهمم که تقریبا یه کم دیره ... تو پنبه ها رو در بیار ... همین الان !
اینکه بدونم اینجوری نباشه بهتره میدونم.
اما درست مثل این میمونه به کسی که جفت پاهاش خورد شده بگی خودتو لوس نکن پاشو راه بیفت.
راستی تغییر نام مبارک ! گکمون کنم منم چند وقت دیگه این کارو بکنم ... هنوز تصمیمم قطعی نیست ... دارم روش فکر میکنم ... شاید اول یه پست گذاشتم بعد عوضش کردم !
مبارک نیست
به هرحال برای حال الانم زیادی پینک بودن پیچشو پیچوندم این وری.
منم منظورم اینجا نبود نبود تو دنیای واقعی بود،اینجاهارو به این دلیل دوست دارم که آدم میتونه غر غر کنه تو دنیای واقعی عمرا بتونم یه کلمه از این حرفا بزنم! کلا هر چی گله از دنیا دارم اینجا میگم که یه کم دلم خنک شه!
درود دیشب تو همین گروه روانشناسی که میریم منم یه مشکلی تواین مایه ها داشتم.چندماهه قدرت گریه کردن ندارم.نتیجه این شدکه:گاهی آدمااونقدر درد کشیدن که بی حس شدن.واین حالت جدی تروخطرناک تراز اونی یه که اشک و دل وقلمش خشک نشده. ÷س لطفا جدیش بگیرین............
توش گیر کنی همینجور میمونی...
کسی نمیاد بیارتت بیرون
(از این حال بد)
بنایی ندارم برای تغییر دکوراسیون
کاشکی میشد آبشون بدیم که نخشکند...
خشکیدنی میخشکه دیر یا زود. متأسفانه...
اخیرا واقع بین شدی و این خوبه حتی اگه بسیار اندوهناکت کنه...
این خوب نیست. این واقعیت ماست.
واقع بینیی خوبه که چاشنیش مثبت نگری و تلاش برای پیشرفت باشه نه مثل من و تو واقع بینی در حبس توی پیله ی تاریک و ترسناک ذهن خودمدار و خودخواه و انزواطلبمون.
با تو رک حرف میزنم چون رکترین آدمی هستی که میشناسم.
هیچ کار صبر!تجربه ثابت کرده ننه من غریبم بازی هم خریدار نداره این روزا چون همه به نوعی خودشون غریب شدن!
تو کار درستو میکنی.
برای من اما اینجا به نوعی چاه تنهایی منه. درسته که اگه کسی منو نخونه درشو میبندم اما غرغرها و ضجه موره هام به اون دلیل نیست که کسی بیاد رو پاش خوابم کنه یا دست نوازش رو سرم بکشه.
اینجا هرچی دلم میخواد حرف مفت میزنم که تو واقعیت ظاهرم خوب و متین بمونه.
غریبها هم میتونن همو خوب درک کنن و دوست داشته باشن.
ببین برای بار چندمه این شعر رو برات می نویسم !
دست بردار از این در وطن خویش غریب !!!
یه نفر این و به من می گفت ، اما من تو گوشهام پنبه بود اون موقع ها ... الان می فهمم که تقریبا یه کم دیره ...
تو پنبه ها رو در بیار ... همین الان !
اینکه بدونم اینجوری نباشه بهتره میدونم.
اما درست مثل این میمونه به کسی که جفت پاهاش خورد شده بگی خودتو لوس نکن پاشو راه بیفت.
راستی تغییر نام مبارک !
گکمون کنم منم چند وقت دیگه این کارو بکنم ... هنوز تصمیمم قطعی نیست ... دارم روش فکر میکنم ... شاید اول یه پست گذاشتم بعد عوضش کردم !
مبارک نیست
به هرحال برای حال الانم زیادی پینک بودن پیچشو پیچوندم این وری.
منم منظورم اینجا نبود نبود تو دنیای واقعی بود،اینجاهارو به این دلیل دوست دارم که آدم میتونه غر غر کنه تو دنیای واقعی عمرا بتونم یه کلمه از این حرفا بزنم!
کلا هر چی گله از دنیا دارم اینجا میگم که یه کم دلم خنک شه!
خوبه، منم.
درود
دیشب تو همین گروه روانشناسی که میریم منم یه مشکلی تواین مایه ها داشتم.چندماهه قدرت گریه کردن ندارم.نتیجه این شدکه:گاهی آدمااونقدر درد کشیدن که بی حس شدن.واین حالت جدی تروخطرناک تراز اونی یه که اشک و دل وقلمش خشک نشده.
÷س لطفا جدیش بگیرین............
درست میگی
خوش اومدی یه نفر
آدم واسه مثبت اندیشی دلیل میخواد که من دلیلی ندارم...
اگه تو داری چاشنیش کن...
خوبه که رکی...
دلیلها همیشه وجود دارن. فقط ممکنه آدمیزاد اون دلیلها رو دوست نداشته باشه و عین اون چیزی نباشن که میخواد و همین کافیه که کلا انکارشون کنه.
نه منم مثل تو.