وقتى تبعید شدى زیر دریا ، دو روز هم که بتونى خودتو بکشونى لب ساحل غنیمته.
تا یه ماه حرارت خورشید رو رو پوست نمناکت مزمزه میکنى.
اخلاق گه به حالتى میگن که این! چرا آدم باید همیشه؟ رو چه حساب و منطقى آدم پیش خودش دنیایى میسازه که؟
پ.نون: من یه غرغرایی میکنم واسهخودم! شما جدی نگیرید رد میشه خودش...
جمله آخرت رو چه جوری بخونم؟! نمیفهمم چی نوشتی!
اون قسمت آخر بى معنیه ، ناقصه، فقط کسى میفهمتش که جمله کاملشو لمس کرده باشه.
هر کدوم از این سؤالات سرفصل یه فصل از کتاب دیوونگیه!!
بعضی کارا خیلی سخته یکیش هم این...
بعضی وقتا چیزایی/کارایی هست که با شنیدنشون، میفهمم زیادی نق میزنم...
:)
پ.نون، گاهی اگه این دنیا ها رو پیش خودت نسازی بیشتر فرو میری...
اصلا شایدم نباید از این دنیاها ساخت و فروتر رفت...
به نظر من این بیشتر یه توجیهه.
یعنی می خوای بگی هیچوقت لب اون ساحل نبودی؟ حتی یه ساعت زیر آفتاب؟ خو دنیایی رو هم که می سازی که.... واسه همینه! چون ذهن ماشینه! هرچی رو که بدونه واقعی نیست می سازه چه برسه به واقعیش... پس غر غر نکن و سعی که باز بری لب ساحل حتی ۱ دقیقه:)
رفتی سلام مارم برسون...
اگه نبودم تجربه بودنو چطورى حس کردم؟ بودم دیگه، خدا رو شکر گهگاه موفق میشم، اما خیلى خیلى موقت.
من میمیرم واسه غر غر!! غر زدن / نق زدن یکی از کارهای مورد علاقه منه!!:دی
:)
اهم...
منظور بنده این بید که جواب این غر غرتو که میگی:"رو چه حساب و منطقى آدم پیش خودش دنیایى میسازه که؟" بدم جناب غرغرالدوله:)
بذا غرمونو بزنیم خو!! ؛)