چوپان، خسته در سایه تختهسنگ صاف پای کوه لم داده، نی دستسازش را به لب گذاشته و سرگرم نواختن بود.
آنطرفتر گله مختصر او پخش و آرام کنار آب و زیر درختان در سکوت نوای نایش را میشنید.
کوه، آرام دشت، ساکن آسمان، بیحرکت و جویبار، همآواز گرد او بودند.
به دوردست خیره شده و در پیچ و خم موسیقی گم شده بود. گاهی چشمش به هم میآمد و گاهی باز میشد که برقی زد و پری پیدا شد.
نی را از لب برداشت ، در زیبایی و شکوه بیهمتای پری مات.
"بســــمالله"
پری لبخند محوی به لب داشت. به آرامی قدمی پیشگذاشت. چوپان پاهایش را جمع کرد و نیمخیز شد.
"تو از کجایی که اینقدر زیبایی"
پری جواب داد "من هرقدر که زیبا هستم به زیبایی موسیقی تو نیستم. سالها بود که صدایی به این دلنشینی نشنیده بودم. باز هم بزن، برای من بنواز"
چوپان بدون اختیار نی را به لب برد و باز پایین آورد. "بنشین" بقچه همراه خود را باز کرد و کنار خود جایی برای پری آماده کرد. با دستان زمختش خاک و خاشاک رویش را کنار زد. پری نشست. سازش را به لب گرفت و نواخت. پری چشمانش را بست، گویا همراه با صدای ساز پرواز میکرد.
ساکت که شد، چشمانش را باز کرد و گفت "من پریم و این بهترین هدیهای بود که گرفتهام. متشکرم" و بلند شد.
"نرو! بمان!" بیاختیار دستش را به طرف پری بلند کرد.
"نمیتوانم، ما اجازه نداریم با آدمها نزدیک باشیم"
"چرا میتوانی. اگر نمیتوانستی الآن اینجا نبودی. باز هم باش. لطفا"
"تو با سازت ناچارم کردی که بیایم." مکثی کرد و ادامه داد "میخواهی باز هم پیش تو بیایم؟"
"بله میخواهم"
"باید مثل ما باشی"
"چطور؟"
"باید قربانی بدهی. هرچه را که به آن دلبستهای. میتوانی؟"
شروع زیبایی داشت.......منتظر ادامه هستیم
ما جماعت پر انرژی شروع میکنیم بعد دچار زایمان میشیم :)
مثل قصه های بچگیام
بچگیامون
این داستان بو میداد.
ترسیدم...
این داستان بو میده...
معلومه، به من میاد با این سن و سال بیام برای شما قصه مادربزرگ تعریف کنم؟ حالا صورت داستان هر شکلی میخواد باشه.
خدایا!!!
من ادامه اش را که خوندم نظرما می گم.
:) خوب
الان این تو سبک افسانه های جن و پری بود!
دوست دارم حرفامو تو قالبای نامأنوس و غیر متعارف بزنم.
اگه نتونه هم باید بده !!! این یک قانونه ... قانون ... مفهومه ؟
قانونها رو تو بهتر میدونی ، سعی میکنم به کاراکترمم اینو حالی کنم :)
آخ جون داستان!
ادامه ش رو زود بنویسیا !
خوشگل بود :) من خیلی خوشم میاد از این توصیف هات. نه زیاده که آدم خسته بشه، قشنگ هم آدمو می بره توی همون حال و هوا
بابی داستان مینویسد! هی! :دی
:) سعی میکنم! خدا کنه بتونم اونطور که دوس دارم بپرورونمش.
من اگه جای چوپانه بودم وقتی درگیر زیبایی پری شدم - همون اول داستان - بهش نمیگفتم . خودمو میزدم به اون راه که ینی تورو ندیدم . بعد که طرف حسابی شکل پذیر شد دیگه نواختنو قطع میکردم و جمع میکردم که برم . باقیش خود بخود ردیف بود . اصن زنا عاشق کسی میشن که بهشون محل . . . هم نذاره . فرقی هم نمیکنه چه پری باشه چه آدم . من آزموده دارم ، ببین کی گفتم بهت . بعد میری دعام میکنی :-)
سلام و خوش اومدی
حرفت که عین واقعه! طفلک چوپون ناشی ما به عمرش از اناث فقط ننجونشو دیده و میشهاش! چی میفهمه از ظرایف جنس لطیف :)
تو همون پ.نون سابق هستی ؟ آره درست اومدم ؟
فرض که پ.نون هستی :دی
چطوری خوبی ؟ تو هنوز زنده ای مگه ((=
نمیدونم :) کدوم پ.نونو کار داشتی؟ پ.نون که زیاده! من از پ.نونای خارجم ، مهاجرم! فامیل سابقم p.s بوده اینجا که اومدم شناسنامه جدید گرفتم :))
خوبی مرجان؟ کجایی؟ پاک غیبی که.
بنظرم خیلی جیگر میخواد آدم بیاد تو جایی که میبینه بیشتر رفت و آمد کننده هاش خانومن یه فتوا که تاریخ مصرفش مال دهه 60 بوده ریصادر
کنه ,نه?
سلام ، خوبی؟ :) کمپیدایی دوست قدیمی.
خوش اومدی.
این یه بحث تخصصیه اگه کامنت آیدا منظورته. قطعا مثل بقیه فرضیهها جهانشمول نیست. منم به همین دلیل که خودت ذکر کردی ترجیح میدم لام تا کام نفس نکشم :)
اما در جمع تصورم اینه که اگه یه نفر قیمت خودشو دستیدستی پایین نیاره مشتریش بیشتر میشه یا حتی اگه هوشمندانه خودشو قیمتیتر نشون بده. حالا فارغ از زن یا مرد بودنش این یه بحث منطقی و درسته اما اینکه فرض کنیم زن جماعت بیشتر تحت تأثیر قرار میگیرن یا کلاً این حربه کارگره یا جزءاً یا اصلاً ، مقولهایه که ترجیح میدم اظهار نظر نکنم :) میترسم همین چارتا دوست و رفیقم هم پر!!
یه سؤال نامربوط، با موبایل سیستم آندروید آن شدی؟
سربه سرم نذار که اعصاب مصاب ندارم میام میزنمتا :دی
کی اعصاب داره؟ کلا اعصاب مصاب دمده شده شیک نیست کسی داشته باشه :)
فرمایشتون متین.
بله با موبایل آن شدم,ولی از کجا میفهمین?
جسارت کردم البته، ببخشید.
از روی علامت سؤال انگلیسی فهمیدم :)
آره حالی ش کن ... البته اون الان تحت تاثیر دیدن پری قرار گرفته ... مخ تعطیله الان !!!
:)