بابونه

یک گل میباشد و ارتباط خاصی با این وبلاگ بخصوص ندارد!!

بابونه

یک گل میباشد و ارتباط خاصی با این وبلاگ بخصوص ندارد!!

جذبه ادبیات - 6


دیروز پریروزا توی ترافیک پشت چراغ‌قرمز باوفایی مشغول به استراحت اجباری بودم که دیدم یکی می‌زنه به شیشه پنجره شاگرد. شیشه‌رو دادم پایین که دیدم مصلح‌الدین سرشو آورد پایین می‌گه سلاااااام :) می‌گم بــــــــــــه مصلح‌جون تو کجا اینجا کجا؟ بپر بالا ببینم! درو باز می‌کنه و می‌شینه.


بهش می‌گم خوب نالوطی ول می‌کنی ما رو می‌ری دیگه، بعدشم بهونه میاری که خانوم اجازه مرخصی نمی‌دن! می‌گه کی گفتم؟؟ می‌گم پس من گفتم:  "گر پای به در می‌نهم از نقطه شیراز   ره نیست تو پیرامن من حلقه کشیده" ؟؟


لبخند یه‌وریی می‌زنه می‌گه آخـــی چه روزایی بود! بعله دیگه بعدشم که با همون به هزار بدبختی عروسی کردیم و نه، الآنم یه کوچولویی تو راه داریم.


بهش تبریک می‌گم. می‌گه ایمیلمو گرفتی؟ می‌گم نه! کی فرستادی؟ می‌گه برو بابا تو هم! کلی از خودمون شعر در کردیم تحویل نمی‌گیری! می‌گم ببخش به خدا شاید رفته تو اسپمام.   خلاصه که اون روز رو با هم ول گشتیم و نهاری زدیم و عصرشم تو یه کنگره دعوت داشت و برگشت شیراز.


شب نگاه کردم دیدم ایمیل زده این شعرو برا تو گفتم!!       آره ارواح مرحوم عمه بزرگش!!!



من ندانستم از اول که تو بی‌مهر و وفایی

عهـد نابستن از آن به که ببندی و نپایــی


دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم

باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی


ای که گفتی مرو اندر پـی خوبان زمانـــه

مـــا کجاییم در ایــن بحــر تفکر تو کجایی


پرده بردار که بیگانه خوــد این روی نبیند

تــــو بـــزرگی و در آیینه کوچــک ننمــایی


حلقه بر در نتوانم زدن از دست رقیبــان

ایــن توانم که بیایم به محلت به گدایی


عشق‌ودرویشی‌وانگشت‌نمایی‌وملامت

همـه سهلست تحمل نکنم بار جدایی


گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم

چه بگویم که غم ازدل برود چون توبیایی


شمع را باید ازاین‌خانه به دربردن‌وکشتن

تا به همسایه نگوید که تو در خانه مایی


سعـدی آن‌نیست که هرگز زکمندت‌بگریزد

که‌بدانست که دربند تو خوشتر که رهایی



در اینکه خالی بسته برا من شعر گفته شکی نیست اما لطفی که کرده برام فرستاده جای تقدیر و تشکر داره. می‌خوام یکی دو بیت جوابش بدم فکشو پهن کنم رو لنگ پهنش :))


نظرات 12 + ارسال نظر
محبوب 26 اردیبهشت 1391 ساعت 07:53 ب.ظ http://mahboob-mahboob.blogsky.com

اوللللللللللللللللللللللللللللللللللللل

:) زرنگ!

محبوب 26 اردیبهشت 1391 ساعت 07:58 ب.ظ http://mahboob-mahboob.blogsky.com

شدم یا نه؟؟!!
تاییدی کردید نظراتو... این همه ذوق اول شدن از سر آدم میپره خوب.
منظورتون از مصلح جون همون مصلح الدین سعدی شیرازی همشهری ماست؟؟!! نه باباااا... چی میگی؟؟؟؟
رفیق شماست؟؟؟؟!!! عجب دنیای کوچیکیه بخدا

اتفاقا هیجانش چند ساعت میمونه که شدی نشدی؟؟ اما خیالت تخت، اینجا مثل ژله اول میشی :)

ها دادا خودشه، یه کوچولو تو آرشیو من بالا پایین بری میبینی دوستان من موجودات خاصین! انجمن شاعران سرخوش و اهل حال، مصلح و ممد و قاسم و جلال و بقیه بر و بچ، گرگ هست که برا خودش کلی سوکسه داره آستالاویستا هست که خیلی حرف میزنه و خلاصه هستن دیگه! برو یه دوری بزن حالا، خیلی بد نمیگذره.

محبوب 27 اردیبهشت 1391 ساعت 11:05 ق.ظ http://mahboob-mahboob.blogsky.com

یهنی اول
یهنی دوم
یهنی بزارید سومم هم خودم بشم دیگهههه
بله بله کاملا متوجه شدم :دی میگم ها این جمله:
"گرگ هست که برا خودش کلی سوکسه داره آستالاویستا هست که خیلی حرف میزنه و خلاصه هستن دیگه!"
خداییش آخر جمله بودها... :دی
چند بار خوندمش تا فهمیدم چی به چیه:دی آقا زیر دیپلم صحبت کنید خوب راستش هنوز هم نفهمیدم چی به چیه دروغ گفتم:دی:دی:دی:دی

احسنت به شما و دوستان خاص شما... ببینم اهل جشنواره هم هستین؟؟؟!!! اگه هستین بسم الله تشریف بیارید رو سفیدمون کنین

:) دوستامو بهت معرفی کردم دیگه!

بعله بنده دبیر جشنواره خزعبلات‌نگاران بلاگستان ایران هستم و برنده سه دوره پیاپی ببوی بلورین از همین جشنواره!! :))

آل..... 27 اردیبهشت 1391 ساعت 03:18 ب.ظ

موفق باشی

میباشیم :)

محبوب 29 اردیبهشت 1391 ساعت 09:26 ق.ظ

جوابشو دادی؟؟! فکش در چه حاله؟:دی

فرصت نکردم هنوز اما وقتی جواب بدم آی میترکه :)

مرجان 30 اردیبهشت 1391 ساعت 01:13 ب.ظ http://dayy.blogsky.com

تو هم با شعر میخوای جوابش بدی ؟ از خودت میخوای در کنی یا سرشو گول بمالی که از خودت در کردی ؟

به هر حال چیزی براش بنویس که معنیش این باشه که فهمیدی خالی بسته ((=

مگه من چمه؟ مصلح و ممد و اینا که چیزی نیست باباهاشونم بیارن حریف من نمی‌شن :)

مرجان 31 اردیبهشت 1391 ساعت 08:28 ق.ظ http://dayy.blogsky.com

من که حریفت میشم
شوخی کردم

اوفف حالا یه چیزی گفتم الانه میخواد بزنه

:) نه واقعنی! آقایون از با هم یه کلی میندازن طوریم نمی‌شه با خانوم جماعت آدم همون ملایم کتکشو بخوره بره خیلی به صرفشه :))

سولماز 2 خرداد 1391 ساعت 12:33 ب.ظ http://razeman.blogsky.com

از قول منم حالش و بگیر !!!
یه چند وقتیه بدجور زدم تو کار حالگیری !!! از گرگت بپرس قرصی شربتی چیزی سراغ نداره واسه درمان بریزم تو حلقم ؟؟؟!!!

هه چشم :)

نه بابا اون که کلا تو کار نوک‌چینیه! تو اگه چیزی پیدا کردی بده بریزم تو فنجون قهوه‌ش ;)

سولماز 2 خرداد 1391 ساعت 12:38 ب.ظ http://razeman.blogsky.com

اصن ببینم شما خودشو با خاطرات من چیکار داری که هی هر چند وقت یکبار میای اینجا یه چیزی می نویسی خاطره مو تازه می کنی میری ؟؟؟ هیچ فکر من و خواننده هاتو میکنی اصن ؟؟؟؟
این یک بیت هم دنباله ی خاطره بوده که شما ننوشتی .... نمی دونم چرا حالا ؟
جدایی گمان برده بودم ولیکن ... نه چندان که یک سو نهی آشنا یی ... ( البته دو صدایی خوانده شود !!!)

قضیه کلا نیمه عمدیه!!

اوکی

محبوب 4 خرداد 1391 ساعت 11:14 ب.ظ http://mahboob-mahboob.blogsky.com

رفتی حاجی حاجی مکه؟ :)

نهه! چند بیت اومده ! میام حالا!

فرفری 5 خرداد 1391 ساعت 11:46 ق.ظ http://reminders.blogsky.com

:))
شعرهم میگی بابی؟

اگه بشه اسمشو گذاشت

سولماز 6 خرداد 1391 ساعت 12:48 ب.ظ http://razeman.blogsky.com

نیمه عمدی دیگه چه صیغه ایه ؟ نداریم همچین چیزی تو قانون ... یا سوات ما قد نمیده !
آپم ...

از منطق باینری صفر و یک بیرونه می‌ره تو حیطه فازی لاجیک ;)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد