بابونه

یک گل میباشد و ارتباط خاصی با این وبلاگ بخصوص ندارد!!

بابونه

یک گل میباشد و ارتباط خاصی با این وبلاگ بخصوص ندارد!!

نمره


می‌گه چند می‌گیرم؟  می‌گم خودت فکر می‌کنی چند می‌شی؟


می‌گه نمی‌دونم.... ولی خوب شدم.


می‌گم خوب، خوشحالم.


می‌گه اگه بیفتم خیلی بد می‌شه.


می‌گم اگه خوب جواب دادی چرا باید بیفتی؟


می‌گه نمی‌دونم ولی نباید بیفتم. چون پدرم.......... مادرم........... خواهرم............ خودم........... درآمدم.................... خونه‌م............................. زندگیم...................... دنیا...................... زمین.............................. آسمون............................


به این نتیجه رسیدم که ادامه حیات بشری به این چند نمره ناحقیه که قراره من برای یه نفر رد کنم.


مطمئنم که روی برگه بیش از دو نمی‌گیره. ندید. شرطی.



بعدالتحریر:   باختم! روی برگه گرفت سه و نیم! البته با ارفاق!!


خدای مهربون


خوب شد من بنا نیست دنیا رو بگردونم.


هیچوقت نتونستم خدای مهربونی باشم.



پرده نقره‌ای معجزه‌گر


سینما چیز عجیبیست.


می‌تواند روح تو را در فضای تاریک خود از جسمت بیرون بکشد و تا دوردست ترین نقاط همراه خود بکشاند.


می‌تواند به مدت یک ساعت و نیم الی دو ساعت معهود تورا خوشبختترین آدم دنیا کند. می‌تواند تو را بخنداند، بگریاند. می‌تواند کاری کند احساس حماقت کنی، احساس رشادت کنی.


ممکن است بر اسب سوارت کند و ماهها و سالها در راه اعتلای وطنت اسپانیای بزرگ بجنگی خستگی‌ناپذیر.


می‌شود که برکشتیی نمناک به عشق دست یافتن به گنجهای بازمانده از دزدان دریایی سرد و گرم و گرسنگی و تشنگی روزگار را بچشی، ملوانان برعلیه توی تنها بشورند به دیرک بادبانت ببندند و بر همان دیرک دارت بزنند.


این روزها اما و این سالها ، پرده نقره‌ای مسیرهای خاصی را می‌رود و می‌بردت و چه خسته و چه کسل.


همیشه خدا جوانی و عاشق و درگیر خیانت و درگیر ازدواج و معضلات اجتماعی حقیر.


آنقدر این جریان سیال ذهن دست‌خورده و آلوده است که حتی از روی صندلی سینما تکانت هم نمی‌دهد چه رسد به اینکه با خود هم‌داستانت کند. بیشتر به طرح کیسه چیپس نگاه می‌کنی و آن دوتا قناری عاشق ردیف جلو گوشه سمت چپ که گویا جریانات سیال دیگری را تجربه می‌کنند غیر از این جریانات.


همه اینها مختص زمانی است که دست‌اندرکاران تولید فیلم کار خود را بلد باشند و روح سینما بر فضای سالن چیره باشد. اگر کار نابلد باشند که برنامه ما ناخوانده همان طرح پاکت چیپس است و بررسی رفتارهای قناریهای جوان که ظاهرا برای پرکردن یک و نیم ساعت کارآییهای خود را دارد.


سینما جادوگر قابلیست.


امشب به دیدن فیلمی رفتم که به من آموخت چقدر خوشبختم. مرا با خود به تهران کشاند در یک خانه کوچک و یک خانواده فقیر اما قانع و خوشبخت.


من آنجا طلبه بودم یک طلبه ساده‌دل شهرستانی عاشق، عاشق تحصیل و عاشق خانواده‌ام. همسر زیبا و دو فرزند کوچکم.


جادوگر از ب بسم‌الله تا ت تمت قدم به قدم و لحظه به لحظه آنقدر مرا زجر داد و لطمه به روح و جسم و عواطفم زد، آنقدر مرا در گرداب بدبختی و آینده تاریک و ناامیدم پیچاند و تاباند که از دقایق ابتدائی فیلم به همه جا چنگ می‌زدم تا خودم و خانواده جوان و درمانده‌ام را از این سیاه‌روزی و بدبختی نجات دهم.


مطلب از اول روشن بود. به سمت دری پیش می‌رفتیم من، زهراسادات عزیزم، عاطفه شیرین‌زبان و امیرعلی کوچکم دست در دست هم که روی آن نوشته بود بدبختی.


فیلم، فیلم خوبیست. چون به راحتی مرا بدبخت و فلک‌زده کرد. چون مرا به قالب خود فرو برد. چون مرا خنداند و بسیار گریاند.


از همه مهمتر وقتی که سالن را ترک می‌کردم به من یادآوری کرد برو بیرون و ببین چقدر خوشبختی. قالب آقاسید را که ترک می‌کنی سجده کن به شکرانه ترک او و سرنوشتش.


بعضی فیلمها هستند که چند روز طول می‌کشد تا بتوانی قالبشان را بالکل کنار بگذاری.



پ.نون:  دیدن این فیلم فقط وقتی روی روحیه اثر منفی می‌ذاره که با فیلم ارتباط نزدیک برقرار بشه. دیدن دوباره فیلم برای سینما دوستان توصیه می‌شود. بار دوم ظرایف تولید رو بیشتر می‌بینید و غم و غصه‌ها اثرشون کم می‌شه. مجرب است.


تزریقی


کسی می‌دونه متادون اعتیاد به نت چیه؟


می‌خوام ترک کنم......



یه ده زورکی بهارانه


سلام


از همکاریتون توی همنوشت خیلی منبسط شدم! الهی که همنوشتتاتون پربار،  جیبهاتون سرشار و پایه‌های میزهاتون استوار یا حتی تیمسار باشه بی‌حرف پیش!


هذیون؟ کی؟ من؟ نه!! به این می‌گن روان‌پریشی غیر مسری خیالتون راحت...


پریروزا به شاگردام می‌گفتم خلاصه ببخشید این ترم بهاره اونقدر کوتاهه که با جبرانی و وقت اضافه هم نمی‌شه پوششش داد. ایشالا ترم آینده درست مطلب رو شرح و بسط می‌دم قشنگ یاد بگیرین D:


طفلکیا رنگ از رخساره‌شون پرید! یکیشون گفت این دعای خیر بود یا نفرین؟


بهش گفتم اگه یه نفر درسیو پاس کرده بود دیگه حق نداره پا بذاره تو کلاسش؟ اینجاشو یاد نگرفتی خوب ترم دیگه بیا بشین یاد بگیر.


نظام آموزشی ما حکم می‌کنه که بخون تا ده بگیری بعد ببند و بذار بپوسه. اگه به خیر گذشت که چه بهتر اگه نه خدا پدر پارتی رو بیامرزه بتراش تا برسی.



اینجوریشو دوست ندارم...

                                    واقعا می‌گم!


                                                         ارادتمند همگی - پ.نون




نامردی یعنی...


پ.نون : 

نامردی اصطلاح درستی نیست. اگرچه خیلی مصطلحه. اونایی که در نیمه لطیف بشریت هستن چون مرد نیستن پس نامردن؟ اینجور که نیست.

به هرحال این پنج‌تا حرف که پشت سر هم می‌شه یه صفت رو القا می‌کنه و یک رفتار رو که ناپسنده. هدف من اینجا اشاره به نمونه‌های نامردی و افراد نیست و بیشتر نظرم روی ماهیت نامردیه.

نامردی چیه؟ چه کسی بهش می‌گن نامرد؟

معمولا یه آدم به خودی خود نامرد شناخته نمی‌شه مگه اینکه قبلا با کسی یه دوستی عمیق یا اقلا صمیمی و خوب داشته باشه و این آدم باید الزاما از رفاقتش سوء استفاده کرده باشه می‌خواد مرد باشه یا زن.

نامردها چند جورن. یه عده خیلی نامرد و پست‌فطرتن. اونا همیشه مدتی به جلب اعتماد مشغولن تا بتونن به هدفشون برسن و از قربانی حداکثر سوءاستفاده رو ببرن.

یه عده نامردا هستن که به نظر خودشون خیلیم مردن اما با رفتار نسنجیده‌شون کاری می‌کنن که به ضرر آدم تموم می‌شه.

یه عده نامرد هم هستن که واقعا قصد بدی هم ندارن و بعضا خیلی هم خیرخواهانه آنچنان پوستی از آدم غلفتی می‌کنن که جاش هیچوقت خوب نشه!!

سوژه خیلی جای کار داره اما من نمی‌خوام زیاد طول و تفصیلش بدم. ببینم شما دوستان چه نظری دارید...




پ.نون برای ... :

این نمونه‌ای که برام خصوصی نوشتی از اون مدلهاییه که بسیار شایعه و متأسفانه کسی هم بهش اشاره نکرد. کاملا باهات موافقم‌، کاملا...




مریم‌خانوم:

نامردی به نظر من یعنی کسی بدونه با انجام دادن کاری به شخص دیگری حتما ضربه می زنه، شخصی که می شناسدش، و از روی عمد این کار رو با دونستن این مطلب انجام بده.




بهاره:

من نازن نیستم...      (پ.نون: یه استعاره ظریف با طعم فمینیسم امروزی!)




نهال:

یادش به خیر !
چقده حال میداد این مدل پستات ...اون موقعه یهویی ۱۰ .۱۵ صفحه میشد ...

نامرد یعنی اونی که میتونه واست کاری بکنه و نمیکنه ...
میتونه خوب باشه و خوبی نمیکنه ...
اونی که دریغ میکنه .. 


(پ.نون: یادته؟ یادش به خیر...)




نوشا:

هووووووووووم

نوشا هم نوشت دوست دارد ...


** نامرد کسی است که مرد نیست و زن هم که صد البته نیست چون وقتی به مقام مردی نرسیده عمرا خواب ِ مقام زن بودنو ببینه ...
بگذریم ...
انسان نامرد یعنی خیلی از آدمای اطرافت که توی روت میخندن و باهات خوبن ، یعنی همین آدمایی که کم هم نیستن ...


** آخه نوشتی حرف بد نزنین ، بعد من الان دلم از آدمای نامرد پره ، چه طوری حرف بد نزنم ؟!! پس چی بگم ؟!!

اصلا من به شرایط اعتراض دارم شاید یکی دلش بخواد دو تا حرف بد بزنه !

** تازه اینجا دزد دریایی هم نداره من عقده ایی میشم و تا دزد دریایی اینجا نصب نشه حرف نمیزنم !


پ.نون:

اول: نوشای مهربان خیلی خوش اومدی.

دوم: نوشتم حرف بد نزنین اما نه در حدی که نتونی هرچی خواستی بگی. نظر من این بود که از ادبیات خلاف عرف استفاده نشه. دوستانی که من می‌شناسم در اون سطح سخیف فکر هم نمی‌تونن بکنن چه رسد به اینکه بنویسن و بذارن توی نت! بنابراین بنویس هرچی که دوست داشتی. نهایت من اینجا یه بازدیدی روش دارم دیگه :)

سوم: در مورد شکلک کامنت‌دونی، با تشکر از بهاره خانوم و راهنمایی ایشون امکان سمایلی گذاشتن هم اضافه شد. دزد دریایی تقدیم که خیر، چون که دو سال پیش سندش به نامت خورده! در اختیار شما. دیگه همه‌چی حله؟ حالا بنویس...





استاد سنجاب:

نامرد یعنی کسی که کله ظهر زنگ خونه رو بزنه و فرار کنه!  (پ.نون:بدجور نامردیه!)




امینه:

کلمه ی " نامرد " به نظر من کمی ناقصه و منظور رو اون طور که باید نمی رسونه .
کلمه ی " ناجوانمرد " مناسبتره و منظور رو بهتر می رسونه .
دلیلش :
فرض بگیریم کلمه ی " مرد " دوتا معنی داره : اولیش به معنی جنس قوی مقابل زن
و دومیش به معنی کسی که لوطیه....وفاداره....باغیرته...شجاعه و ...
خلاصه صفات مثبت این تیپی زیاد داره .
خب ، همه آدم ها که مرد نیستن ، هستن ؟
( معنی دومی رو در نظر بگیرین )

و نظر آخرم اینه که " نامرد " یا " ناجوانمرد " کسیه که از پشت خنجر بزنه .

پووووففففففف خدایا چقدر حرف زدم !!


پ.نون: یه مدت حرف نزده بودی از عادت رفتی! راه می‌افتی حالا :)




آلبالو:

به نظر منم نامردی یعنی کسی با آگاهی کامل و به عمد به کسی آزار برسونه و ضربه بزنه.البته به قول خودتون سوژه خیلی جای تفسیر داره  من فقط همینو میتونم بگم ....




پ.نون:

من اینجا دوباره اضافه می‌کنم که به جهانیان ثابت کنم یه نفر می‌تونه بیش از یک بار، هر چند بار که مطلب به نظرش رسید اضافه کنه هیچطورم نمی‌شه! :)

به نظر من نامردی یا به قول امینه ناجوانمردی حتی اگه کوچک هم باشه بار ضدحالی بزرگی رو ایجاد می‌کنه. فرض کن یکی باشه که تو ازش دل خوشی نداری اونم از تو. حالا این آدم بده بشینه هزارون پشت سر تو و فک و فامیلت حرف بد بزنه اصلا حرف بدبد بزنه! خوب بزنه. اگه حرف خوب می‌زد عجیب بود. تو آخرین عکس العملت اینه که بگی "به درک انقدر حرف بزنه تا جونش درآد". غیر اینه؟ یا اینکه چارتا لیچار هم تو بار اون می‌کنی مثلا! زبونم لال! دمت گرم حالا گفتی دل خودت رو خنک کردی. اینو می‌گی و تموم می‌شه ته دل تو هم هیچی نمی‌مونه غیر از همون که از قبل بوده.

اما فرض کن یهو تو هوا بشنوی که اون حرفی که پریشب به تنها دوست صمیمیت اعتراف کردی شده جک روز. حالا اصلا هم مسئله مهمی نبوده ها! اصلا ممکن بود خودت هم یه جا بشینی به عنوان خنده و شوخی برای همه تعریف کنی اما دلت نخواسته و فقط برای فلانی گفتی اما امروز از دهن عمه‌ت داری می‌شنویش.

توی این موقعیت فقط این نبوده که یکی پشت سر تو  حرفی رو زده که تو راضی نبودی. بلکه یه زنجیره محکم اعتماده که یهو می‌بینی نه تنها زنجیری در کار نبوده بلکه همه‌ش تو خالی بوده.

یه رابطه عاطفیه که می‌پکه و قسمتی از وجودت رو که پیش کسی امانت گذاشتی می‌بینی که به سرقت رفته. به نظر من این حتی اگه کوچک هم باشه بسیار بزرگه.

یه نکته! آدم نامرد فقط یه بار نامرده! یعنی چی؟ یعنی که نامرد تا شناخته نشده که برای آدم دوسته. وقتی هم که شناخته شد و دستش رو شد هم می‌ره توی دسته آدم‌بدا و بی‌ارزشا. اما دقیقا اون لحظه‌ای که می‌شناسیش اون لحظه اسمش می‌شه نامرد!!!! قبول نداری؟ بماند که حالا آدم نامرد از اون به بعد این اسم سرش می‌مونه اما برای تو دیگه نمی‌تونه نامرد باشه چون این مرحله گذر رو طی کرده و رفته اون ور مرز دوستی.


این وسط یه نکته بسیار ظریف می‌مونه. نیت هر شخص در وقت ارتکاب عملی که تو بهش می‌گی نامردی. شاید و واقعا شاید به دلیل دوستانه‌ای اون کار رو کرده و نتیجه‌ش بد شده در حالی که قاعدتا نباید اینطور می‌شده. یا برای اون شخص سوء تفاهمی شده که فکر کرده تو نامردی و اون عکس‌العمل نشون داده!! همیشه قضیه دوجانبه‌‌س یک طرفه نباید به قاضی رفت.




قزن‌قلفی:

نوشته های شما رو خوندم یه نکته به نظرم اومد .
نوشته بودین که ممکنه نامردی بی قصد و غرض صورت بگیره ...... خب جان من این دیگه اسمش نامردی نمیشه میشه دوستی خاله خرسه .... ولی کلا قضیه سوئ تعبیر هم نقش مهمی داره . شاید خودش نامردی به حساب نیاد ولی عامل نامردیهای متعاقبش خواهد بود ......


پ.نون:

حرفت کاملا منطقیه اما چون دیدم جای دردش خیلی شبیهه آوردمشون کنار هم :)




غواص کاشف:

سلام علیکم برادر جوانمرد!
در زمینه نامردمی و نامردی...
عرضم به حضور انورتون که...
نامردی وقتی سر میزنه که پای حسادت وسط بیاد.. طرف می خواد یه جوری ضربه بزنه بهت تا نذاره پیشرفت کنی.. به نظرم جهالت و تهی مغزی رو نباید تو رسته نامردی گذاشت.




عابر:

نامرد کسیه که مردی رو بلد باشه اما مردی نکنه.





همه شما خوانندگان این پست دعوت هستید که  در مورد سوژه بحث

برای من در همین پست کامنت بذارید و من نظر شما رو همینجا درج می‌کنم

در مورد هم‌نوشت مطالب تکمیلی رو اینجا بخونید


اصول هم‌نوشت


پستهای با موضوع هم‌نوشت در این وبلاگ پستهایی هستند که با همکاری همه خوانندگان تکمیل خواهد شد.


همه خوانندگان این وبلاگ اعم از کسانی که افتخار آشنایی با آنها را دارم و دوستانی که موردی به اینجا سر می‌زنند و حتی کسانی که فقط یک مرتبه این صفحه را باز می‌کنند اعم از اینکه خود صاحب وبلاگ باشند یا نباشند، من ایشان را بشناسم یا خیر دعوت هستند که در این پستها مشارکت کنند.


دوستان محترم مختارند که هر متنی را که مایلند برای درج در هم‌نوشت از طریق کامنت به بنده ابلاغ نمایند و من موظف خواهم بود که متن دوستان را در پست مذکور با نام خودشان درج کنم.


کسانی که در یک مطلب و یک پست بیش از یک دیدگاه دارند حتما از نظرات مختلف خودشان ما را بی‌نصیب نگذارند. چند دیدگاه بگذارید من هم چند بار  اضافه می‌کنم. خیلی هم خوب و پسندیده. اینجا مکانی برای تضارب آراست حتی بین آرای یک نفر!


روش کار به این طریق است که سوژه هم‌نوشت در عنوان آن پست و تفصیل و تفسیر آن در ابتدای پست توسط من نوشته خواهد شد. برای مثال ممکن است عنوان پست دوست باشد در موضوع هم‌نوشت.

همه کسانی که این پست را مشاهده می‌کنند دعوت هستند در مورد سوژه هم‌نوشت که فرضا در این مثال کلمه دوست است از یک کلمه تا هرقدرکه علاقمند هستند و در حوصله خوانندگان وبلاگ می‌گنجد مطلب را به صورت کامنت آن پست برای من ارسال کنند تا من کامنت ایشان را به صورت قسمتی از پست این هم‌نوشت وارد متن کنم.


در هر هم‌نوشت همیشه به روی همه باز خواهد بود ولو اینکه ماهها از روی آن پست گذشته باشد. من در پانل سمت راست قسمتی را با نام هم‌نوشت گذاشتم که آرشیو هم‌نوشت همیشه در آن آماده دسترسی سریع است. مضافا می‌توانید با کلیک روی موضوع هم‌نوشت کلیه پستهای هم‌نوشت را در یک صفحه ببینید و برای هر کدام که مایل بودید کامنت بگذارید. خوشحال می‌شوم که شما را هم بین نویسندگان این وبلاگ ببینم.


شرایط مطالب ارسالی دوستان:


۱- متن ارسالی باید به طریقی هرچند ضمنی با سوژه اعلام شده مرتبط باشد. این متن می‌تواند از یک کلمه، یک حس تا یک انشا گسترش داشته باشد.


۲- متن ارسالی باید در چارچوب عرف و حال و هوای این وبلاگ مودبانه و به دور از سیاست باشد.


۳- متن ارسالی نباید شخص خاصی بخصوص یکی از دوستان خواننده این وبلاگ را هدف قرار دهد.



پیشاپیش از همکاری شما دوستان سپاسگزارم.

 

                                                     ارادتمند - پ.نون



به یاد هم نوشت


دوستانی که از سری قبل با من بودن که خوب می‌دونن. یکی از جاذبه‌های توریستی وبلاگ بابونه همین هم‌نوشتها بود. جدیدا هم غیر از دوستمون بهاره نفر اضافه نشده و هرچی ریزش داشتیم متأسفانه. دوستان خوبی که اون موقع حسابی فعال بودن و تو کار رفت و آمد و الآن فقط وبلاگهاشون به یادگار مونده.


حالا اینجا دلم می‌خواد هم‌نوشت رو دوباره سر بندازم.


حتما دوستان قدیم که خوب یادشونه. دوستان جدید و کسانی هم که از این به بعد به جمع کوچک ما می‌پیوندن طبعا آشنایی ندارن و اینجا براشون تعریف می‌کنم که هم‌نوشت چی بود و چطوری اداره می‌شد.


سوژه هم‌نوشت یه موضوع بود که یا توسط من پیشنهاد می‌شد یا یکی از بر و بچه‌ها به من می‌گفت و من سوژه رو می‌ذاشتم توی پستی با سرفصل هم‌نوشت. معمولا خودم هم اولین مطلب رو در اون مورد می‌ذاشتم توی پست. بعد هرکدوم از دوستان که علاقمند بود مطلب خودش رو که در ارتباط با اون سوژه بود برای من کامنت می‌کرد و من اون مطلب رو به اسم خودش می‌ذاشتم توی پست. در نتیجه یک پست با یک سوژه داشتیم که مرکب بود از اثرات همه بچه‌ها و معمولا هم چیز بامزه و خوبی از کار در می‌اومد.


حالا سوژه می‌تونست یه مسئله اجتماعی، طنز، انتقادی یا هر چیز دیگه‌ای باشه. یادتونه یکی از هم‌نوشتها یه دونه عکس بود که پرسیده بودم داستانی که توی عکس جریان داره چیه؟


هرکسی از بچه‌ها با تخیل خودش یه داستان کوتاه براش نوشت که خیلی کار بامزه‌ای در اومد. اینجا یه شروعی می‌کنم. شاید نشه که به اونجاها برسه. آخه بلاگ من اون روزا ترافیک خوبی به نسبت خودم داشت. شاید روزانه صد دویست نفر میومدن و می‌رفتن. اینجور کارهای جمعی اگه جمعی نشه یخ می‌کنه.


حالا امتحان می‌کنیم. خواهشم از همه دوستانی که دست به قلمی دارند و پیش من میان اینه که اگه علاقمند باشن حتما یه چیزی توی پستهای هم‌نوشت یادگاری بذارن. از یک کلمه، عبارت، جمله تا انشا هرچی که دوست دارن اینجا ازش استقبال می‌شه.


من کامنتها رو بررسی می‌کنم اگه مطلب خاصی بود که بنا بود همفکری کنم  با صاحب کامنت انجام می‌دم و می‌ذارم توی پست.


امیدوارم همون حس و حال اون روزا رو بتونم مجدد تزریق کنم به وبلاگ.



                                                           ارادتمند- پ.نون

رویای مخدوش من


این خط را بگیر و بیـــــــــــــــــــا......................................


.......................بیـــــــــــــــــــــــــــا...............................


..........................................بایست،  ....اکنون بایست.


خوبه خط تموم شد وایسا دیگه!


هووووی کرگدن بهت می‌گم خط تموم شد!

                           راست دماغتو گرفتی مثل لودر از روم رد شدی که!


اه! از اولشم معلوم بود خط برنمی‌داری :(



دری وری


قناری انتخاب کن


دانه و ویتامین ، آب تمیز، موچ موچ مهرآمیز، میله‌های قفس....


ته مانده غذای آدمها، آب گندیده، گربه گرسنه، سنگ‌قلاب بچه، آزادی....



اگر تناسخ امکان داشت همه همان اشتباهات را تکرار می‌کردند. مطمئنم.