بابونه

یک گل میباشد و ارتباط خاصی با این وبلاگ بخصوص ندارد!!

بابونه

یک گل میباشد و ارتباط خاصی با این وبلاگ بخصوص ندارد!!

ساده ترین


یک هفته هست که تمام خوابم.


یکى از همین روزهاست که چشمم رو ببندم و...


مطمئنم بیشتر افراد سرشونو به چپ و راست سه چاربار تکون میدن. بعضیام وسط لبشونو میبرن بالا دو طرفشو میکشن پایین و با قیافه ى مضحکى میگن جدى؟ عجب! و خلاص، به همین سادگى...



پ.نون: نخون آقاجون کرم که ندارى ضجه مویه بخونى الکى اعصاب خودتو خراب کنى. اون روز خیلى دیر نیست. تمومه هرچى بوده یا نبوده. هرچند این روزا خیلى کمیابه اما بگرد یه وبلاگ مثبت اندیش و شنگول پیدا کن بخون زیر لب هم چارتا فحش آبدار حواله روح من کن. قربانت.

رسیده‌ی نرسیده


بدشانسی آوردم. 


شاید فقط یک قدم مانده بود به یک جای امن و مطمئن. خدا نخواست، باز به مغز افتادم همان دور و برهایی که بودم.


در وبلاگ را که مجدد باز کردم اشتباها خودم را رسیده می‌دیدم. آمدم که از تجربه‌ام بنویسم و از اینکه بالاخره رسیدم.


گلایه‌ای نیست. کسی که تا آنجا مرا رساند یک‌بار، باز هم می‌تواند.


سقوط

دارم به آخر قصه نزدیک میشم                                     خداحافظ

سفسطه


چرا؟


دلیل دارم.


کو؟


نمی‌دونم کجاست........ داشته‌م. داشتم. داشته بودم. کاش می‌داشتم.


الآن چی؟


............



ننه من غریبم


قلمت که می‌خشکد چه می‌کنی؟


دلت اگر بخشکد چه؟


اشکت چطور؟


اه




ننه من غریبم. به جهنم.




بدقول


یه جایی، یه جای دور، یه تک‌جزیره‌ی تنها وسط برهوت و غربت...


داره رو ساعتش نگاه می‌کنه و زیر لب غرولند می‌کنه.


ـــــــــــــــــــــــــــــازم دلخوره که چرا دیر کردم.




خاطراتم


خاطره کودکیم در خانه‌ام را می‌زند و فرار می‌کند. 


خاطره‌ی بزرگسالیم می‌پرسد چقدر کم داری کمکت کنم. 


خاطره جوانیم دستم را می‌گیرد و با من می‌گرید.


خاطره های بداخلاقم دهن‌کجی می‌کنند و رد می‌شوند. خاطرات خوش‌اخلاقم لبخند می‌زنند.



یک مشت آدم نفهم.  یادم باشد وقتی خاطره شدم فقط سکوت کنم.



کو


مطلب جدید نیست عزیز من


یک کلبه‌ی گردگرفته این گوشه افتاده است دربسته


با یک اتاق نمور و یک تراس یخ‌گرفته رو به کوهستانی وحشی


کو اشتیاق حرکت و برکت ، کو برف رقصان و آتش لرزان ، کو فراغ خاطر و پر پرواز ، 


کو جرجر بی‌امان باران ، کو تفنگ شکاری پرنقش و نگار ، کو....



دارم برات


آدما یکیو توی ذهنشون دارن که همیشه داره دلداری و امید می‌ده و یکی که همیشه داره غر می‌زنه و آیه‌ی یأس می‌خونه. بسته به اینکه کدومشون قویتر باشن وضع آدم فرق می‌کنه.


امروز صبح نامردا دوتایی دست به یکی کردن.


دارم براشون....



پ.نون: احتیاطا اگه دیدید پیدام نشد بدونین که داشتن برام!!


آدم متوقع


  ! Mirror Mirror upon the wall   -

? Who's the fairest fair of all    


  !!!  Shut up!! You nasty beast   -


.....and he lived like that ever after



و اینطوری شد که پ.نون برفی عصبانی شد و با آینه‌ش قهر کرد و رفت برای روشوییشون یه آینه‌ی معمولی خرید که اگه حرف نمی‌زنه لااقل فحشش نده تازه بالاشم چراغ داشت کنارشم جا مسواکی!


پ.نون: په‌نه‌په می‌خواستی قربونت بره بگه تویی!    توقعایی دارن بعضیا!!