افسرده
به هر طرف که نگاه میکنی، افسرده.
مثل ماهی در آب، انگار جور دیگری وجود ندارد.
همه درگیریم انگار. یکی عمیقتر یکی سطحی اما درگیر.
به هر که سر میزنم گرفتار است. گرفتار حال بد.
منهم یکی مثل بقیه اگر نه درگیرتر.
شاید کمتر سر بزنم اما حذف نمیکنم.
کاش همه جای خود را بگیرند. منهم یکی از همه.
پینوشت: انگار " شاید کمتر سر بزنم" حرف مفتی بود چون دارم سر میزنم!!
ر.ک. پست تزریقی
چرا یه شکلکی که آه بکشه نداریم ؟!!
راستی داشتان پایینی رو دوست دارما ... یادم رفت بگم ... خوشم میاد از ذهن خلاق شما
متشکرم
همه مون گرفتاریم.همه مون.دلیل بر سر زدن کمتر نیست
درسته
اگه این روزها کسی افسرده نباشه جای تعجب داره. سعی کن باشی ، هرچند کم
هستم. به دلیل اعتیادی که قویتر از حال بده و شاید خودش قسمتی از حال بد.
معتاد. بدبخت . گرفتار....
دلت می خواست ام اس داشتی عوضش زن من بودی ؟!! :))
ناله نکن
اسمم هم بود زهرا سادات.
الآن که فکرش رو میکنم میبینم چقدر خوشبختم!
نمیشه اینجا گفت و گفت و گفت...
ولی حس مشترکیه... امروز دوستم که مشغول تحصیل در آلمان شده، ایمیلی بهم زده که حیفه اینجا بمونی... بیا اینجا .. واقعا ارزششو داره!
روزگاری بود که من به ناسیونالیستی شهره بودم!!!! اما...
به هر حال با شرایط الانم فکر نمی کنم دیگه بتونم..
امیدوارم تو درگیر گرفتاری مثبت باشی .. یا گرفتاری هات حل شن به بهترین وجه!
دوست ندارم باز بری و پیدات نشه... مشکلات می گذرن . مگه خودت نبودی که میگفتی ما از هر مسیری که بریم آخر تهشه که مهمه؟؟؟!
سر حرفم هستم، هنوز.
به تعبیری هر گرفتاریی مثبته اما آدم نمیتونه بفهمه چطور.
نه دوست من. گم نمیشم. هستم این ورا.
بعضی وقتها آدم امیدواره که مشکلات الآنش همینطور بمونن، به قوت فعلی...
انشاالله همه ی گرفتاریها به خیر و عافیت حل شن . ولی اینجا امدن شاید یه خورده برای سرگرم شدن و کمتر فکر کردن خوب باشه . سلام.
همینطوره. سلام آلبالو.
باز رفته بودی گردش کاری؟
دیدی ؟ من بهت گفته بودم ..... مردم داغونن . دیگه کم میتونی لب خندون توی مردم ببینی . سخت شده . هرکی یه جور . اونی که نداره یه غصه داره و اونی که داره صد تا غصه ...... گرفتاریهای الکی که بالاخره هست و گرفتارت کرده . منکه میگم از علائم آخر الزمانه ...... ایشالا البته . ایشالا بیاد یه دهنی از بعضی ها صاف کنه که من یکی دلم خنک بشه !
امضا قزن خشانت ....
باهات موافقم. همون موقع هم اصل قضیه رو باهات هم عقیده بودم.
آى حال میده !!! فقط شانس بیاریم ما خودمون از اون بعضیا نباشیم ؛)
درشکه چی پیر که پسر جوونش رو از دست داده بود با هر کی می خواست درباره غم دلش حرف بزنه اما هیچکی حاضر نبود گوش بده...
یک داستان از چخوف بود.
واقعا توی این ورزگار نه ما دلمون می خواد حرف کسی رو گوش بدیم نه کسی هست که حرف دل ما رو گوش بده...
فکر کنم که بیرون کشید باید از این ورطه رخت خویش...زندگی داره نابودم می کنه.
همیشه لجبازهاى باهوش برنده هستن.
امیدوارم که روى روال مطلوب بیفتى.
روده درازى نمیکنم ...
دوست عزیزم، منم به تبادل لینک معتقد نیستم. ولی نکته ای که دارم اینه که اگه قراره بخونم و نظر ندم و نظر نگیرم، خوب توی گوگل ریدر این کار رو می کنم. معنی وبلاگ برام یه کم بیشتر از اینه. خیلی از کسایی که الان اون کنار هستن، من رو لینک نکردن ولی می دونم که می خوننم. این ارتباط برام مهمه.
درسته. خوب این نظر هم کاملاً قابل قبوله.
ولی با تمام گرفتاریها خدا رو هزار مرتبه شکر محبتی ورای گرفتاریها داریم که با داشتنش با هیچ نعمتی و نداشتنش با هیچ نقمتی قابل مقایسه نیست.
کاش همیشه یادم می موند...