کسی یه آسایشگاه روانی تر و تمیز سراغ نداره؟
جایی که آدمو ببرن بخوابونن، زنگای ورزش یه ژاکت تر و تمیز تنش کنن، زرت و زرت بهش آمپولای تقویتی بزنن.
درختای بلند و پرسایهی چنار و گردو همهجای باغشو پر کرده باشه. نیمکت و چمن و گل و پرستار همهجاش کاشته باشن.
اتاقهاش تمیز و دلباز با پنجرههای یکتیکه رو به باغ. نردههای فرفورژه برای اینکه خودمونو پرت نکنیم بیرون نفله شیم. همهجای تو سفید و بوی مواد ضدعفونی. گلای مصنوعی کنار ایستگاه پرستاری. آبسردکن گنده وسط راهرو.
عکس پرستاری که انگشتش رو دماغشه و من براش سیبیل کشیدم.
صدای نعرههای از ته جگر که گهگاه از یه جاهای نامعلومی میاد.
کارتون تام و جری، فوتبال جام باشگاههای اروپا و پیپ با سیخ و سهپایهی مخصوص تمیزکردنش.
پیژامهی گلگلی با گلای ریز خیلی نرم و لطیف. قرصهای رنگ و وارنگ که بعضیاشون رو صبح میخوروننمون بعضیا ظهر بعضیام قبل از خواب.
پسر باغبون با یه دسته گل که تازه چیده.
صبحبخیر امروز چطوری؟
ظرف ژله که یواشکی از یخچال توی آشپزخونه کش رفته باشم.
دمپاییای ابری لاانگشتی پت و پهن که صدا نمیده و برای کشرفتن خیلی چیز خوبیه.
هماتاقیای دیوونهی بیآزار خوراک منچ و تقلب.
.
.
.
کسی سراغ نداره؟ :(
عجب جای خوبی !
هر وقت رفتی بگو بیایم دیدن :)
فقط بپا دکترهاش بهت تعرض نکنن !!!
سراغ داشتى بیا دنبالم چمدونم دم دره.
سلام
الان اینایی که گفتی خوبه؟؟؟
معلومه که خوبه، باضافه ى کلى گل کوچیک قبل از غروب :)
بری اینجا از تنهایی دلت میگیره...
امتحان نکردم، شایدم...
برو بیمارستان مهرگان...خصوصیه...خوبم میرسن...
باید بیرون شهر باشه، دور.
اوووووووووف!
ببین همدم بودن با گرگ چه به روزت آورده!!!!
به امین آباد خارجیا رضایت دادی...(آخه امین آباد خودمون از این خبرا نیس! آمممما...امین آباد تورو تو فیلمای خارجکی دیدم)
با اون نعره های وقت و بی وقت و آدمایی که گوشه اون راهرو با بوی وایتکس واستادن و فک میکنن ساعت شماته دار یا گل قالی اند چیکار میکنی اونوقت؟ نکنه با دیدن یا شنیدنشون حالشو میبیری؟
مثلا وسط چرت بعدازظهر یکی میاد دست میکنه تو چشمتو میگه من آقامحمدخان قاجارم اومدم کورت کنم لطفعلی!!!!! :)))
اونا محل نگهداریشون جداس، فقط گاهى سر و صداهاشون میاد . جایى که من میخوام برم بى آزارها و افسرده ها هستن :)
اگه لازم همچین جایی ببرن آدمو میبرن، لازم نیست خودت دنبال بگردی، فقط قول نمیدم پرستارهاش خیلی مهربون و تو دل برو باشن!
نه دیگه اونکه تو ذهن منه و دوس دارم برم براى ریکاوریه و ایده آل! منکه آرزوى دیوونه خونه ى اصفهانو ندارم.
آخــی واسه اینکه برای آسایشگاه روانی خواستن گوشه لبات اومده پایین !
. . . یعنی به دلگیری و خیلی چیزای دیگه ش میارزیده !
اگه اونطور باشه که تو ذهن منه میارزه
سلام.ولی من فکر میکنم اونجا هم دل گیر باشه به قول فرفری.
شاید ولى اگه شرایطمو بهتر کنه قبول دارم
من مست وتودیوانه
ماراکه بردخانه؟
صدبارتوراگفتم
کم خور دوسه پیمانه
درشهریکی کس را
هشیارنمی بینم
هریک بترازدیگر
شوریده ودیوانه
سلام ممنون
فهمیدم چی تو ذهنته شوخی کردم:)
ولی اینجایی که تو ذهنته فکر نکنم وجود داشته باشه، توی همون فیلمای خارجکی فقط وبس.
یه جور بهشت نه؟:) فارغ از هرگونه مسئولیت و خیال و غصه جوش و نداری وغیره...
به دلم خواست
در ضمن دیونه خونه اصفهان هم سالها پیش منتقل شده شیراز :))
مهم نیس که وجود نداشته باشه، آدم باید همیشه بهترینها رو بخواد و به ممکنها رضایت بده.
شیراز خوبه؟ اگه برمم اردیبهشت :)
والا با این تفاسیری که شما ارائه دادی خودت از همه بهترشو سراغ داری
سلام دوست جدید، خوش اومدى.
سراغ ندارم، توى ذهنم ساختمش :)
سلام از یندست
من و از افتخار داشتم مخاطبی مثل خودت بی نصیب نذار
خوشحال میشم بیننده عکسام باشی
سر زدم بهت نظر یادم رفت بذارم :)
پیدا کردی به منم خبر بده، قول میدم که اذیت نکنم، منو هم ببر.
فقط گفته باشم من صبح که بیدار میشم یه آنجلینا جولی مانندی باید بیاد بهم یه لیوان آب پرتقال تعارف کنه، ظهر هم دیگه خودت که میدونی، دندون ندارم دیگه کبابش قشنگ باب مزاج باشه، عصرش هم یه لیوان قهوه یا هر چی خوشمزه نوشیدنی دیگه.
ولی ای کاش یه دختر داشتم که ۲۲ سالش بود، بعد وقتی میرفتم تو دیوونه خونه هر روز یادش میکردم و خاطرهش میومد جلو چشمم، بعد به خاطرش از دیوونه خونه فرار میکردم و میرفتم پیداش میکردم و عروسش میکردم، یه شوهر خوب و فرهیخته، بعد دوباره برمیگشتم دیوونه خونه.
آخر کار هم دوست دارم سازمان سیا بیاد یه آمپول هوا بزنه بهم بمیرم و از خواب بیدار شم.
اگه تونستى همه اینا رو یه بار دیگه از حفظ بگى؟؟!! :)
عزیزم بیا برو کلینیک آزادی ... خصوصی که هست ... اونقده هم دلبازهههههههههههههههههههه که نگو!!! همه ی اون چیزایی هم که گفتی داره توش !!! فقط پرستاراش و شرمنده!!!
عیبش اینه که وسط شهره ... ولی اصلا مهم نیست ... تو که می خوای بری اونجا بمونی بیرون نیای... فرقی نمیکنه وسط شهر باشه یا خارج...
من پرستار :( :)
باشه یه سر میرم! ممنون.
هومم اگه من باشم که قرصامو زیر زبونم قایم میکنم که آخرش به یه بدبختی فرار کنم ... اینم مثل همون فیلما
قدر نمیدونى :)
خب اینایی که گفتی معنی دقیق کلمه "اسایش" گاهه!
برای یه مدت ریکاوری عاااالیه!
اگه بشه که دم درش یه سری دلمشغولی ها و درگیری های فکری رو بگیرن و بعد از دراومدنتم لای باقی وسایلاشون گم بشه و دست خالی برگردی عجب چیزی میشه ها......
بله دقیقاً آسایش گاه روانى. جایى که آدم روحش آسوده هست، گل هست ژله هست، پرستار هست. بیرونم نرمم نرم.
دور از جون شما البته برا ما اسمش بهشت زهرا و بهشت سکینه اس !!!! مال شما رو نمیدونم بهش چی چی میگن !
امضا : قزن اعصاب تعطیل !
داداش نمیشه این بیل بیلکه رو که هر بار می خوای پیام بزاری باید شونصدتا رقم بنویسی واسش ورداری .... جان عزیزت شب قدری دعات میکنم حسابی . اه هرجا میری عین سلاطون گل قالی شده !
بعله بنا به فرمایش سرکار همون که ذکرش رفت ...
خوبه بناست پنجتا عدد بنویسیا!! اگه یه کپچاى دوکلمه اى خطخطى ناخوانا میذاشت جلوت خیلى حال میکردى؟ :)
بعضى از این سایتا هست خوندن کپچاشون سختتر از خوردن یه گالن روغن کرچکه :)
راستش ما هم مدتهاست که دنبال همچین جائی می گردیم
فکر کنم که اینجاها پیدا نشه کرد
اما
در خاطرم هست که با مبلغ نه چندان زیاد و البته داشتن یک دوست خوب می شه یک هفته یا ۱۰ روزی توی یکی از هتلهای خوش آب و هوای کشورهای همسایه این رویا رو به تحقق نزدیک کرد
فکر خوبیه به شرط اینکه قیمت جهانى هر بشکه خون خام مرحوم ابوى صاب هتل تو بورس نیویورک افت کرده باشه :)
خیلی جلبی پ.نون، میخوای ازم تست بگیری که ببینی عاقلم یا نه؟، کلن خوشم میاد از این زیرکیهات :دی
نه جانم فقط داشتم میپرسیدم تخت کنار پنجره بیشتر دوست داری یا طرف دیوار :)