دیروز پریروزا توی ترافیک پشت چراغقرمز باوفایی مشغول به استراحت اجباری بودم که دیدم یکی میزنه به شیشه پنجره شاگرد. شیشهرو دادم پایین که دیدم مصلحالدین سرشو آورد پایین میگه سلاااااام :) میگم بــــــــــــه مصلحجون تو کجا اینجا کجا؟ بپر بالا ببینم! درو باز میکنه و میشینه.
بهش میگم خوب نالوطی ول میکنی ما رو میری دیگه، بعدشم بهونه میاری که خانوم اجازه مرخصی نمیدن! میگه کی گفتم؟؟ میگم پس من گفتم: "گر پای به در مینهم از نقطه شیراز ره نیست تو پیرامن من حلقه کشیده" ؟؟
لبخند یهوریی میزنه میگه آخـــی چه روزایی بود! بعله دیگه بعدشم که با همون به هزار بدبختی عروسی کردیم و نه، الآنم یه کوچولویی تو راه داریم.
بهش تبریک میگم. میگه ایمیلمو گرفتی؟ میگم نه! کی فرستادی؟ میگه برو بابا تو هم! کلی از خودمون شعر در کردیم تحویل نمیگیری! میگم ببخش به خدا شاید رفته تو اسپمام. خلاصه که اون روز رو با هم ول گشتیم و نهاری زدیم و عصرشم تو یه کنگره دعوت داشت و برگشت شیراز.
شب نگاه کردم دیدم ایمیل زده این شعرو برا تو گفتم!! آره ارواح مرحوم عمه بزرگش!!!
من ندانستم از اول که تو بیمهر و وفایی
عهـد نابستن از آن به که ببندی و نپایــی
دوستان عیب کنندم که چرا دل به تو دادم
باید اول به تو گفتن که چنین خوب چرایی
ای که گفتی مرو اندر پـی خوبان زمانـــه
مـــا کجاییم در ایــن بحــر تفکر تو کجایی
پرده بردار که بیگانه خوــد این روی نبیند
تــــو بـــزرگی و در آیینه کوچــک ننمــایی
حلقه بر در نتوانم زدن از دست رقیبــان
ایــن توانم که بیایم به محلت به گدایی
عشقودرویشیوانگشتنماییوملامت
همـه سهلست تحمل نکنم بار جدایی
گفته بودم چو بیایی غم دل با تو بگویم
چه بگویم که غم ازدل برود چون توبیایی
شمع را باید ازاینخانه به دربردنوکشتن
تا به همسایه نگوید که تو در خانه مایی
سعـدی آننیست که هرگز زکمندتبگریزد
کهبدانست که دربند تو خوشتر که رهایی
در اینکه خالی بسته برا من شعر گفته شکی نیست اما لطفی که کرده برام فرستاده جای تقدیر و تشکر داره. میخوام یکی دو بیت جوابش بدم فکشو پهن کنم رو لنگ پهنش :))
اوللللللللللللللللللللللللللللللللللللل
:) زرنگ!
شدم یا نه؟؟!!
تاییدی کردید نظراتو... این همه ذوق اول شدن از سر آدم میپره خوب.
منظورتون از مصلح جون همون مصلح الدین سعدی شیرازی همشهری ماست؟؟!! نه باباااا... چی میگی؟؟؟؟
رفیق شماست؟؟؟؟!!! عجب دنیای کوچیکیه بخدا
اتفاقا هیجانش چند ساعت میمونه که شدی نشدی؟؟ اما خیالت تخت، اینجا مثل ژله اول میشی :)
ها دادا خودشه، یه کوچولو تو آرشیو من بالا پایین بری میبینی دوستان من موجودات خاصین! انجمن شاعران سرخوش و اهل حال، مصلح و ممد و قاسم و جلال و بقیه بر و بچ، گرگ هست که برا خودش کلی سوکسه داره آستالاویستا هست که خیلی حرف میزنه و خلاصه هستن دیگه! برو یه دوری بزن حالا، خیلی بد نمیگذره.
یهنی اول
یهنی دوم
یهنی بزارید سومم هم خودم بشم دیگهههه
بله بله کاملا متوجه شدم :دی میگم ها این جمله:
"گرگ هست که برا خودش کلی سوکسه داره آستالاویستا هست که خیلی حرف میزنه و خلاصه هستن دیگه!"
خداییش آخر جمله بودها... :دی
چند بار خوندمش تا فهمیدم چی به چیه:دی آقا زیر دیپلم صحبت کنید خوب راستش هنوز هم نفهمیدم چی به چیه دروغ گفتم:دی:دی:دی:دی
احسنت به شما و دوستان خاص شما... ببینم اهل جشنواره هم هستین؟؟؟!!! اگه هستین بسم الله تشریف بیارید رو سفیدمون کنین
:) دوستامو بهت معرفی کردم دیگه!
بعله بنده دبیر جشنواره خزعبلاتنگاران بلاگستان ایران هستم و برنده سه دوره پیاپی ببوی بلورین از همین جشنواره!! :))
موفق باشی
میباشیم :)
جوابشو دادی؟؟! فکش در چه حاله؟:دی
فرصت نکردم هنوز اما وقتی جواب بدم آی میترکه :)
تو هم با شعر میخوای جوابش بدی ؟ از خودت میخوای در کنی یا سرشو گول بمالی که از خودت در کردی ؟
به هر حال چیزی براش بنویس که معنیش این باشه که فهمیدی خالی بسته ((=
مگه من چمه؟ مصلح و ممد و اینا که چیزی نیست باباهاشونم بیارن حریف من نمیشن :)
من که حریفت میشم
شوخی کردم
اوفف حالا یه چیزی گفتم الانه میخواد بزنه
:) نه واقعنی! آقایون از با هم یه کلی میندازن طوریم نمیشه با خانوم جماعت آدم همون ملایم کتکشو بخوره بره خیلی به صرفشه :))
از قول منم حالش و بگیر !!!
یه چند وقتیه بدجور زدم تو کار حالگیری !!! از گرگت بپرس قرصی شربتی چیزی سراغ نداره واسه درمان بریزم تو حلقم ؟؟؟!!!
هه چشم :)
نه بابا اون که کلا تو کار نوکچینیه! تو اگه چیزی پیدا کردی بده بریزم تو فنجون قهوهش ;)
اصن ببینم شما خودشو با خاطرات من چیکار داری که هی هر چند وقت یکبار میای اینجا یه چیزی می نویسی خاطره مو تازه می کنی میری ؟؟؟ هیچ فکر من و خواننده هاتو میکنی اصن ؟؟؟؟
این یک بیت هم دنباله ی خاطره بوده که شما ننوشتی .... نمی دونم چرا حالا ؟
جدایی گمان برده بودم ولیکن ... نه چندان که یک سو نهی آشنا یی ... ( البته دو صدایی خوانده شود !!!)
قضیه کلا نیمه عمدیه!!
اوکی
رفتی حاجی حاجی مکه؟ :)
نهه! چند بیت اومده ! میام حالا!
:))
شعرهم میگی بابی؟
اگه بشه اسمشو گذاشت
نیمه عمدی دیگه چه صیغه ایه ؟ نداریم همچین چیزی تو قانون ... یا سوات ما قد نمیده !
آپم ...
از منطق باینری صفر و یک بیرونه میره تو حیطه فازی لاجیک ;)