بابونه

یک گل میباشد و ارتباط خاصی با این وبلاگ بخصوص ندارد!!

بابونه

یک گل میباشد و ارتباط خاصی با این وبلاگ بخصوص ندارد!!

روح



اعتراف می‌کنم که از بچگی به روح اعتقاد داشتم.... صحبتی نیست؟ 


خواستم بگم کلا در خدمتیم.





عروسک من


هیچوقت آلبوم عکس آدمهای مسن رو ورق زدی؟ به طنین صدا و برق چشمهاشون دقت کردی وقتی انگشتشونو میذارن روی عکس یه جوون دلارا و می‌گن این منم؟


واقعا " آدم " چیه؟ اگه اونه پس این چیه؟ " آدم " هیچکدوم از اینها نیست.


تن من و تو عروسک خیمه‌شب‌بازییه که کهنه و یه روزم خراب می‌شه. یکی خوشگلتره یکی قویتره یکیم هیچکدوم.


عروسک من خوب آواز نمی‌خونه، عروسک تو شکمش گنده شده، عروسک اون پاش لنگه. چقدر اینها به منِ ما مربوطه؟ چقدر از ارزش ما کم می‌کنه؟ ظاهرا خیلی!


یاد فیلم ماتریس می‌افتم وقتی که روی صندلی مخصوص می‌نشستن و خودشونو می‌فرستادن وسط دنیای ساختگی ماتریس. اونجا هر کسی به شکل واقعی خودش نمود پیدا می‌کرد اما به نظر من هیچ دلیلی وجود نداره که کسی که می‌خواد وارد محیط مجازی بشه اون شکلی باشه، نرم‌افزاره دیگه، برای یکی مثل من می‌تونه یه بدن دختر جوون و جذاب 19ساله قد بلند با موهای مشکلی لَخت و چشمای آبی طراحی کنه یا یه پیرمرد قوز کچل یه‌چشم! کی‌به‌کیه؟ وقتی با اون هیئت لاگ می‌کنم توی ماتریس هزارتا خاطرخواه و کشته‌مرده پیدا می‌کنم با این هیئت هیشکی تف تو سر کچلم نمیندازه. اما در هر حالت من منم با زییباییها، زشتیها و مشخصات خودم که هیچکدوم از اینها نیست.


همدیگه رو به نرخ عروسکها قیمت می‌زنیم، می‌خریم و می‌فروشیم. معمولا دیمی...