بابونه

یک گل میباشد و ارتباط خاصی با این وبلاگ بخصوص ندارد!!

بابونه

یک گل میباشد و ارتباط خاصی با این وبلاگ بخصوص ندارد!!

تاریخ


یکی می‌گفت داریم تو تاریخی زندگی می‌کنیم که هم زیرمون خط می‌کشن هم هر دفعه تو امتحان میایم!!



پ.نون ۱: جهت ثبت در تاریخ عرض می‌کنم برای اولین بار بعد از جنگ دوم جهانی یه بیس نظامی عموسام موشک‌بارون شد اونم از وسط ایرون، حالا جوابش کولاکه! یانکیه پررو پررو میگه اصّنم درد نداشت!!


پ.نون ۲: نیازی به تلافی عمو نیست، خودمون بلدیم چهارصد پونصد نفر از خودمونو کشته و زخمی کنیم..... 


پ.نون ۳: خدا به خیر کنه، موندم سؤال بعدی چی میتونه باشه.....



گردنه


آقا چند شب پیشا خواب میدیدم  با ممد و مصلح و ابول و چند تای دیگه‌شون رفتیم اسکی! آقایون دل‌جوانان پاتال تمام! هرکدوم داشتن برا خودشون یه سازی می‌زدن!

این ممد که نشسته بود برا خودش گوشه دفترش گل و بلبل نقاشی می‌کرد می‌گفت عاشق شدم اسکیم نمیاد!

مصلح با کلاه و اوور و عینک و دستکش سعی داشت زیر زبونشو  بکشه ببینه طرف کیه. بش میگم دیوونه با این دکوراسیون، زید که هیچ، اسم معلم کلاس سومشم بهت نمیگه کیه!

مجید میگه مسخره‌ش رو در آوردین دیگه! یه بار اومدیم اسکی ها! (اسمش مجدوده! باورتون میشه؟ بهش میگیم مجید. باباننه‌ش هزار سال پیش چی پیش خودشون فکر کردن اسم کاردستی رو گذاشتن مجدود؟؟ لابد مدرسه نبوده فکر کنن این میره مدرسه همکلاساش بهش می‌خندن! برا همین ما بهش مجید میگیم. خیلی هم پسر گلیه و انرژیک فقط کاش این ریششو کوتاه می‌کرد!

ابول به هیچکی خبر نداد سوار شد ده تا معلق زد شل و پل افتاد. فکر میکنه همه چی مثل شعر گفتن راحته! 

می‌دویم طرفش جمعش می‌کنیم از پخش، بهش میگم حاجی تو.... میگه حاجی بی‌حاجی ولم کنین جلو در و داف افت داره!

سید احمد دم در ایستاده با یه استایل عاقل اندر بربچ خاصی میگه کلید نزده استارت کردی می‌خوای گوله برفی هم نشی، بهمن؟

آقا دردسرتون ندم  تا صبح اونقدر خواب اسکی رو برف و چمن و آب با این انجمن شعرای حالی به حولی رفتم که صبح خیس آب و عرق بیدار شدم تمام وجود کوفته گردنمم شدید بسته و دردناکه! تا وسط پشتم ماهیچه‌ها اسپاسم ول‌کن هم نیستن. 

می‌خوام بخوابم نمیشه می‌خوام بشینم نمیشه. 

شیطونه میگه بخوابم یه پس گردنی آبدار به هرکدومشون بزنم!

این مصلحه یه شعری گفته بود در مورد عضو و روزگار و بنی‌آدم، الآن درست گرفتارش هستم، گردنم بسته چارستونم از هم در رفته اشتها ندارم دست و پام تو هم گره می‌خوره جدول ضربم یادم رفته :)


فکر منو نمی‌کنین نگران  آرتروزاتون باشین! آخه یه مفصل چند صد سال می‌تونه بی گریس‌کاری کار کنه؟ هان؟


 

آقای تی


این آقای سیلیکونی هست که شلوارش سوراخ‌سوراخه دستاشو میندازه دور فنجون و با یه حال خلسه‌ای غرق لذت و آرامش چشاشو می‌بنده! از اینا دیدین؟ بهش میگن Mr.Tea  همکار منه همینجا نشسته و با چشای بسته‌ش به ریش من می‌خنده که مشغول کار هستم.


گاهی فکر می‌کنم اگه آدم مثل این راحت بود چقدر خوب بود، همیشه خدا با یه لبخند ریلکسی کنار فنجون لمیده و دنیا به هیچ‌جاش نیست.


امروز داشتم نگاش می‌کردم دیدم اصلاً هم جالب نیست یکی از اینا بودم! این بنده خدا رو میز من خوشبخته! بقیه‌شون یا ته کشو دمرو افتادن یا روزا شلوارشونو پر چایی می‌کنن میذارنشون تو آب جوش!


والللا!!


نتیجه غیر اخلاقی مرتبط: هرکی خوشبخته بنا نیست تهش نسوزه.

نتیجه اخلاقی غیرمرتبط: نوشیدن روزانه سه‌چارپنج تا ماگ چایی برای سلامتی آی حال میده، آییی حال میده.




کلافه


وقتی می‌بینی اون چیزی که تا الآن بهش مطمئن بودی و پاش وایساده بودی از بیخ اشتباه بوده  




پ.نون: بازم خدا رو شکل که فهمیدم اشتباه می‌کردم...


پ.نون خر میباشد


نه هم نیارید پذیرفته نیست! همین که گفتم! پ.نون خر است خیلی هم!


پ.نون شب‌ها از حدود یازده و خورده‌ای با دمپایی میرود در دستشویی و آنجاها مسواک هم میزند و خودش را در آینه چند جور میبیند بعضی وقتها شکلک هم برای خودش در میاورد. این کارهایش تا حدود یازده و نیم طول میکشد بالاخره. 


بعد میرود که بخوابد. پایش که به تشک میرسد یکهویی میستر هایدش گل میکند اما به روی مبارک نمیاورد و خیلی جدی انگار خیلی کارهای مهمی دارد موبایلش را با دو تا دست میگیرد جلوی دماغش و به هزار سوراخسمبه سرک میکشد. خیلی وقت بعد نگاه میکند به اون ساعته که هست بالای صفحه و میبیند که اون ساعته اخمایش تو هم میباشد و دارد عصبانی روی ساعتش نگاه میکند و نچ نچ میکند! 


پ.نون هم عصبانی میشود و کورمال کورمال سیخ شارژر را پیدا میکند و موبایلش را عنایت مینماید و هی غلت میزند که بخوابد خیر کله اش. 


همیشه خدا هم خدات تا آلارم و زنگ و تله خرسی و شوک الکتریکی را جاخالی میدهد و هی میخوابد...


بعدش هم همه اش کارهایش تمام نمیشود پس عصبانی و غصه دار میشود و همه اش چون کارهایش تمام نشده پولدار نمیشود پس عصبانی و غصه دار میشود و همه اش چون پولدار نشده است چیزهایی که لازم دارد ندارد پس عصبانی و غصه دار میشود و هی از اینها تا شب ساعت یازده اینها.


پ. نون هر روز از وقتی که بیدار میشود تا قبل از ساعت یازده و اینا که میرود داخل دستشویی به خودش میگوید هرکس ساعت یازده و نیم نخوابد خر میباشد و خیلی فحشهای بدبد دیگر. اما تا چشمش به تشک میافتد آقای هایدش هی گل میدهد!


حالا هی بگویید خر نمیباشد!

اصلاً یازده و نیم خر است اصلاً تشک خر است اصلاً موبایل خر است اصلاً تیم کوک هم خر میباشد! اصلاً اکبرگوگل و ماشالا اینستا و مظفر تلگرام هم! اون واتساپ گور به گور شده هم که اسمش یادم نیست هم است!


امضا، خر



تخم مرغ


بچگیا ته حیاط یا حیاط‌خلوت مرغ و خروس و گاهی کفتر داشتیم. البته کفترا آزاد بودن می‌پریدن لب بوم از همدیگه دلبری می‌کردن که فعلاً مورد بحث الآنم نیست. 


صحبت سر مرغ‌هامونه

این شیطونا یه سری یاد گرفته بودن برن تو لونه خالی کفترا تخم بذارن!! باور نمی‌کنی! مرغ که قرار نیست پرواز کنه، حدود یک متر و نیم دو متر می‌پریدن بالا تا لونه کفترا و تخمشونو اونجا قایم می‌کردن. 

مونده بودم چجوری شده اینا چند وقته از تخم رفتن. همیشه روزی چندتا تخم‌مرغ داشتیم یهو تموم شده بود. 

طی یه عملیات جاسوسی و تعقیب و شنود، مچشونو حین ارتکاب جرم گرفتم!! 

خلاصه صندلی گذاشتم رفتم بالا رسیدم به یه گنج بزرگ تخم‌مرغ! آی کیف داد! آی حال داد!! بیشترش برای اینکه دست این وروجکا رو خونده بودم :)

از این کار خودم یاد اون مرغا افتادم. اومدم یه جایی که هیچکی نمیاد و نمیره برا خودم دارم تخم می‌ذارم :))


تا تخمی دیگر روز و روزگار به کام 

:))‌


ارادتمند پ.نون


یلدا


خوب دیشب هم یلدا بود.


اگه می‌خوای اعتراض کنی هم بکن من به قدر کافی گوش برای شنیدن دارم. گوش می‌کنم...


به نظر من یلدا یه شبه با این خصوصیت که خیلی از شب‌های  اون ور سالی بلندتره و یه خورده از شب‌های دور و برش.


یه رسم هم هست که اون شب دور هم جمع بشن و شب‌نشینی بکنن و بگن و بخندن. خیلی هم رسم خوبیه. دوسش دارم.


اما یه چیو خوب نمیتونم هضم کنم، اونم اینه که تبریک و این‌همه داداردودور و ایییییین همه مخارج و به حساب، بولد کردن داستان برا چیه؟ واقعاً چرا این چند ساعت باید یه مملکت رو به هیجان غیر عادی برسونه که تو شبکه‌های اجتماعی داریم می‌بینیم؟


فرض کن تولدها، نوروز و  عیدهای مختلف، دیگه دیگه... سال‌گردهای اتفاقات مهم، روزهای بزرگداشت اشخاص مهم مثل پدر و مادر، حتی روزهای منسوب به حرفه‌های مختلف هرکدوم یه وجه تبریک و شادباش دارن  اما تبریک برای رسیدن یلدا به خوردم نمیره! شاید برای اینه که این‌جور تبریک‌ها چندسالیه که مد شده و به گوش من ناآشناست.


اگرچه این دوره و زمونه هیچی غیر محتمل نیست، وقتی از جشن تعیین جنسیت جنین تا سیسمونی و اولین دندون و اولین پی‌پی سلف‌کنترلد کودک مد شده، (باز خوبه جشن از اول اول شروع نمیشه! فککن!!!) یلدا که سهله! 


آقا اصلاً من حرفمو پس گرفتم!                                                    ««« یلداتون مبارک »»»