بابونه

یک گل میباشد و ارتباط خاصی با این وبلاگ بخصوص ندارد!!

بابونه

یک گل میباشد و ارتباط خاصی با این وبلاگ بخصوص ندارد!!

مدینه فاضله


آدمیزاده دیگه


یه وقت دیدی بودش با بایدها و شایدهاش غریب شد...


یه وقت میبینی باهاشون قهر کرد. نزدیکن ولی پشتشون به همه!!


یه وقتم میبینی زده هرچی باید و شاید و لابد و اگر رو با هم ترکونده خیر سرش! گوششم بدهکار نیست. دوتا پاشو کرده تو یه بتوچه مرغشم یه پا داره!


حرف مرغ یک پا شد، یادم اومد چند روزها دوتا مرغ خریدم و به شاگرد مرغ فروش گفتم قطعه قطعش کنه. وقتی رفتم خونه دیدم یکی از مرغها یه پا داره! گمونم یارو بایدهاشو با همون تیغ گردون بریده!! به قیافشم نمیومدها! اما این روزا هر کسی یه جوری سر این حشو و زوائدو شیره میماله و کار خودشو رواج میده.


کلا چه عرض کنم.


ارادتمند پ. نون

نظرات 1 + ارسال نظر
غواص کاشف! 17 مهر 1392 ساعت 08:25 ق.ظ

کلا آدمیزادو خوب اومدی! پیش هم بودن و پشت به هم بودن! بعد میشه دور از هم و روبروی هم... نمیدونم خدا تو این دوپای بی خاصیت چی دید که شیطان رو هم از سمتش عزل کرد.. ذات بشر خرابه.. اونم ایرانیش!

:)))))))) خیلی تو فکر بودی که ندیدی چجوری حشو و زوائد رفتن زیر میز!
مرغ فروشی که ما میریم سراغش میزش 1جوریه که نمیشه پایی دستی سری چیزی رو غیب کنه.. همه چی جلو چشمته! کلا این یارو رو بی خیال شو دیگه!

هاهاها چشم ؛)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد