بابونه

یک گل میباشد و ارتباط خاصی با این وبلاگ بخصوص ندارد!!

بابونه

یک گل میباشد و ارتباط خاصی با این وبلاگ بخصوص ندارد!!

هذیان روزانه


گرگ دیروز می‌گفت دیوانه الآن که چیزی نمی‌نویسی خیلی طور تازه‌ای شد؟ خیلی خوش به حالت شد؟


هرچی فکر کردم جواب دندان‌شکنی براش نداشتم. خوب هم شد. گرگ بی‌دندون مصیبتیه!


برای همین بهش گفتم تو چرا نمی‌ری به بچه‌ت غذا بدی؟ دیدم فوری یه کتاب برداشت عینکش رو زد و شروع کرد به مطالعه، انگار چیزی نشنیده!!


این یه حربه خیلی قویه که من از شر گیرای سه‌پیچ گرگ خلاص بشم! اسب آبیم رو به فرزند‌خوندگیش درآوردم و یادش دادم به گرگ بگه مامان :)) هرچند هیکلش تا الآن دو برابر گرگ شده!!


همیشه راست می‌گه، با همه جونورگیش! وقتی چیزی ننویسم فقط خودم رو تحریم کردم.


چرت و پرت نوشتن که دیگه اینهمه افاده لازم نداره، داره؟



نظرات 14 + ارسال نظر
بهاره 27 مرداد 1389 ساعت 11:48 ق.ظ http://www.pashe-koori.blogsky.com

فکر نمیکنم داشته باشه.گیج شدم.

:) گیج نشو بیشترش هذیونه !!

یه دختر 27 مرداد 1389 ساعت 12:31 ب.ظ http://www.al0negirl.blogfa.com/

شاید داشته باشه ولی هضم مطلبت سخت بود
یه سر هم به من بزن خوشحال میشم

سلام
خوش اومدی
خوب سابقه پستای قبلیمو نداری
در ضمن همه‌ش پرت و پلاست
:)

غواص کاشف! 27 مرداد 1389 ساعت 01:07 ب.ظ

خوشحالم به این نتیجه رسیدی:)
واقعا نداره!
من هم اگه در خونمو گل نگرفتم و تو board عمومی نذاشتم واسه همین بی افادگیم بوده دیگه:)) می خواستم اگه روزی دلم خواست چرت و پرت بنویسم مدیون نشم اعوذ با..:))))

راستی این گرگ بی نوات اگه عینک میزنه دندون ور میداره و تو سکوت مطالعه میکنه دلیل نمیشه تو هرچی خواستی(اسب آبیو میگم) بارش کنی:))))
یهو دیدی طینت اصلیش گل کردا!!!!

خوشحالم یه چی نوشتیدی...

سلام تو اینجایى ؟
خوبى؟

فکر میکردم الآن تو سینه کش آند دارى کندر شکار میکنى!!

گرگه رفیقمه دیگه کلى هم شرم حضور و حق آب و گل حالیشه :)

متشکرم ازت.

دکتر خودم 27 مرداد 1389 ساعت 02:14 ب.ظ http://porpot.blogsky.com

والا!
برا من چه افاده‌ای هم میاد!
خوشحالم که دوباره می‌نویسی پ.نون عزیزاگه نظرات پست قبلیت رو موقعی که میرفتی نبسته بودی کلی بهت فحش داده بودم
اونوخ گرگ فقط گرگ نیست، گرگ گرگ است! (صحیفه دکتر خودم - جلد اول - صفحه اول).

متشکرم آى دکتر

گرگ اینو که خوند نیشش وا شد. بعد گفت کى قدر بدونه ؛)

آل... 27 مرداد 1389 ساعت 02:24 ب.ظ

به به به جناب گرگ تشریف اوردن با صاحبشون.دلمون براشون تنگ شده بود!!! اسب آبی کوچولو جطوره ؟اسهال دم دندونش خوب شده؟؟

سلام آلبالو متشکرم از لطفت.

این کوچولو الآن دیگه از در تو نمیاد از بس خورده!! تو کاتالوگش ننوشته بود هزینه نگهداریش اینهمه زیاده :)

صندوقک 27 مرداد 1389 ساعت 03:07 ب.ظ http://ardvisoor.wordpress.com

خوبی؟؟؟

سلام ممنون

امینه 28 مرداد 1389 ساعت 12:12 ق.ظ

آره خوب کاری کردی.....گرگ بی دندون مثل ماشین بدون چرخ می مونه !!
اما این جناب گرگ به غیرتش بر نمیخوره که بهش بگن مامان ؟
نکنه خانوم گرگه بود و ما خبر نداشتیم ؟
طفلی کرگدنه !
گرگه خرج شیر خشک و پوشکش رو میده ؟
واکسن ؟....
دارم کم کم نگرانش میشم !!

اوه!! مامانش اگه بفهمه به بچه‌ش گفتی کرگدن کلی شاکی می‌شه :)

سلام امینه.

گرگه آقاست برا همین کفرش در میاد این خرس گنده بهش بگه مامان :))

نه بابا غصه نخور بادمجون بم آفت نداره!

جوووونور 28 مرداد 1389 ساعت 12:16 ق.ظ http://joooonevar.blogsky.com

سلاملیکم سلاملیکم
مرحمت کرده بر ما روشن کنید این پ.نون عزیز اناث است یا ذکور؟
عذر ما را پذیرا باشید دست خودمان نیست فضولی در خون این جوووونور به قلیان فتاده
راستی نفرمودید ببینیم مرخصی به مذاقتان خوشید یا خشکید؟

سلام خوبی؟

والا یه پی‌نوشت چقدر می‌تونه مریخی باشه یا ونوسی الله اعلم!

اما جهت شادی روح اموات عرض کنم بنده را در نیمه خشن بشریت طبقه‌بندی کردند دلیلش رو هم از خودشون بپرسید :)

خودمان که وقتی خشانت را درس می‌دادند غایب بودیم.

والا طولی نکشید که به خشک و تر برسه جایی هم نرفتم اما در مجموع بهتر از بدتر بود. متشکر.

جوووونور 28 مرداد 1389 ساعت 01:26 ق.ظ http://joooonevar.blogsky.com

سلاملیکم سلاملیکم
ما از درد استخوان شکسته ی قلم پایمان بی خواب گشته ایم شما چرا بیخوابید؟
خوبیت ندارد بروید و سر بر بالین گذاشته و خواب خوش رویت نمایید...
حال که فهمیدیم ذکورید تعجبمان بیشتر گشت که با اینهمه افاضات عالمانه که دارید در عمارت ما چه میکنید اصلا به کلاستان نمیخورد جوووونورخوان باشید؟

شکسته؟ آخی!

از نظر من شخصیت مجازی آدمها جنسیت اونجوری نداره. برای همینه که من اسم خودمو یه چیز کاملا نامشخص گذاشتم که هیچ طرفی نباشه.


مگه کلاس منو دیدی؟ اتفاقا !!

بدون اسم 28 مرداد 1389 ساعت 10:53 ق.ظ

lolllllllllllllllllll آفرین!

(:

بدون اسم 28 مرداد 1389 ساعت 11:01 ق.ظ

نا خود آگاه رفتی تو سبک کل کل های من و رفیقم ! متوجه ای؟ ! :)
یاد اون روز افتادم که گیر داده بود به گوشای من :)))

حالا ما که چیزی نمی گیم اما این چت زدنت اونم یهو از قدم بعضیا بود ها ! :)

در حاشیه تشکر کتبی می نمایم از پذیرائی .

ما مخلص شمام هستیم دربست :)

چِت کدومه رییس، ما علماى علم الشر والور بعضى وقتا رادیات کله مون احتیاج به سیخ پیدا میکنه میبریم سرویسش میکنیم و برمیگردیم. سوخت و سوز نداره.

عرض دمت گرم مکتوب ما را بپذیرید جسارتاً

قزن قلفی 28 مرداد 1389 ساعت 01:40 ب.ظ http://afandook.persianblog.ir

هرچیزی که نوشته میشه حتی اگر به زعم نویسنده چرت و پرت باشه : در اون ساعت و اون لحظه باید نوشته میشده تا به کاری بیاد . روزی جایی و برای کسی شاید ...
پس به افتخار همه اراجیف نویسهای وبلاگی یا راحتتر بگم به افتخار خودمون بزن کف قشنگه رو !

به به خاله قزن چطورى کجایى ؟ بلا دوره ایشالا :)

بزن زنگو :))

امینه 28 مرداد 1389 ساعت 02:37 ب.ظ

راستی سلام

تازه اگر دندونای گرگه رو شکسته بودی باید صبح تا صبح یه بشکه سوپ بار میذاشتی که بی دندون بتونه بخوره !
ببین چه مصیبتی درست میشد ؟....
تازه یه وقت میومدن از انجمن حمایت از حیوانات وحشی هم جریمت می کردن ، به جرم اینکه می خواستی نسل گرگا رو منقرض کنی
جریمت هم خریدن یه دست دندون مصنوعی واسه گرگه بود
شایدم ایمپلانت ؟!!

حالا بیخودی نرو تو فکر و خیال اینا همه اَگَره !

ما همچین جسارتا به جناب گرگ نمیکنیم هیچ رقمه! مهمونى گفتن صابخونه اى بندى بساطى ! ما کجا و هوس مشت به دندان زدن :)

فکر کن!! چه وضعى میشد! حالا خوبه بیمه شخص ثالث دارم!! فقط خدا کنه کارشناس بیمه پرداخت به درندگان رو توى آیین نامه شون داشته باشه :))

ببین هى از این حرفا بزن این داره یه جورایى بهم نگا میکنه!!


بابا شوخى میکنن بچه ها باورت نشه گرگ جون!!

نوشا 29 مرداد 1389 ساعت 03:53 ق.ظ http://mannosha.persianblog.ir

سلام مرخصی خوش گذشت ؟

راست میگه دیگه ... بعدشم سوالو با سوال جواب نمیدن ...

سلام مرخصى تو خوش گذشت؟؟ :))

ممنون. جایى نبودم فقط در نت رو بستم ذهنم هوا عوض کنه...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد