موضوع انشا: اگر به بالاترین نقطه آرزوهایتان رسیدید چکار میکنید؟
آقا اجازه؟ سریع برمیگردیم سر جای اولمون آقا!
این چه حرفیه عزیزم؟ چرا؟
آقا اجازه؟ چون اونجا یخ میزنیم آقا!
یعنی چی؟
آقا اجازه؟ شما هیچ کوهنوردیو دیدین که سر کوه بمونه تا همیشه؟
نکته کنکوری: به هرجا که برسی اونجا برات میشه نقطه صفر برای آرزوهای بلندتر مگه اینکه برگردی سر نقطه اولت و از رسیدن اون روز به قله خوشحال باشی.
نکته کنکوری: نقطه اول نباید الزاما بدترین حالت باشه. شاید حداقل آسایش.
نکته هاش منو کشته
سلام. خوش اومدی. نظرت رو بگو کشته یعنی موافقی یا مخالف یا چی؟
روزمرگی نمیشه؟
فکر نکنم :)
من تازگی بد ساعتی می خونمت که نمی فهمم چی می گی یا تو جدیدا بد ساعتی می نویسی و نمی فهمی چی می گی !
کییه ?؟!!
یا هر دو :)
چقدر نکته های کنکوریش مفید بود. یادم بمونه!
:) جدى؟
ما سیر نمیشویم گاهی و این طبیعت هر انسان آدمی است
سلام
ما سیر نمیشویم عادتاً،. سلام
آدم همیشه باید آرزویی برای رسیدن داشته باشه، رسیدن به بلندترین قله وقتی خوبه که بازهم بتونی قله دیگری رو ببینی وگرنه احساس رکود به آدم دست میده. تجربه اش رو داشتم :)
چه قشنگه لحظه رسیدن و چه غم انگیزه لحظه پس از لحظه رسیدن. خوش اومدى.
نکته کنکوری ترش اینجاست که شما اون بالا هم که میرسی یه آروزی بالاتر داری ... اینه که بر نمیگردی پایین
جایی که چارطرفت خالیه و یه کیلومتر زیر پات خالی هر آرزویی برات عذابه فقط چون میدونی دستنیافتنیه.
سلام...
خیلی جالب بود!
نقطه صفر... خوشم اومد:)
راستش دوس داشتم به جایی برسم که همین الان نقطه صدم باشه! همیشه بالا باشم و نقطه صفرو ببینم!
در واقع تو سونا باشم نه رو قله:)))
اونوقت چی میشد؟!!
بیشتر بگو یعنى چى دقیقا؟
کیییییهههههههههههه?؟?؟?!!!!!
ماییم وایفاى الملک
این جواب که به صندوقک دادی:
چه قشنگه لحظه رسیدن و چه غم انگیزه لحظه پس از لحظه رسیدن.
حافظ میگه :
پرسیدم از طبیبی احوال دوست گفتا
فی بعدها عذاب، فی قربهها ندامه
:)
سلام مثه اینکه بدجور دیر اومدم!
مشروط شدم انگار!
به هر حال فعلا از سوال این کامنت شروع می کنم...
از نقطه صد منظورم جاییه که دیگه نشه از اون بالا رفت! بخاره! در واقع تو بخاری... در بالاترین درجه ات که جوشه(میدونم دمای فوق جوش هم داریم بابا! تمثیله این حرفم!) وقتی اینجا باشی از همه آرزوهات بالاتری! دیگه صفر نیستی که با دو درجه گرما بخوای دو درجه بشی و باز با 10 درجه 12 درجه و .... همیشه نظاره گری... شاهدی... بی آرزویی و در نتیجه راحت و شادی! این بود که گفتم اگه میشد چی میشد!
(من اواسط هفته ای که میاد هم احتمالانیستم! ایندفعه اگه قسمت بشه(ایشالا) دارم میرم جایی که ساکنانش تو نقطه صد بودند و بصورت بخار از اینجا رفتند! سبکبال و آزاد...سرخ و سبز!کوبنده و ساختارشکن! شاید یکی دوبار دیگه قسمت شد بیام در خونت ولی برات دعا میکنم.. برای خودم هم دعا میکنم.. راستش رو بگم فاز من هم مه آلوده.. )
معلومه که میاى! ممنون.