مادر...مادر...مادر

نونوچه جون 23 آذر 1389 ساعت 10:12 ق.ظ http://nonoche.blogsky.com

مادر= سنگ صبور

[ بدون نام ] 23 آذر 1389 ساعت 10:29 ق.ظ

اوهوم...مادر....

تو 23 آذر 1389 ساعت 10:59 ق.ظ http://www.chasbandegihaye-roohe-ma.blogsky.com

سلام....

سلام تو بودی؟ اوهوم...

تو 23 آذر 1389 ساعت 11:11 ق.ظ http://www.chasbandegihaye-roohe-ma.blogsky.com

بله من بودم...
هم خودم هم سسیتمم تو شرکت قاطی کردیم...

منفی در منفی مثبت نمی‌شه آیا؟؟

تو 23 آذر 1389 ساعت 11:17 ق.ظ http://www.chasbandegihaye-roohe-ma.blogsky.com

از کجا فهمیدید من بودم؟؟؟!!!!!!!

دستخطت معلومه ;)

نوشا 23 آذر 1389 ساعت 12:41 ب.ظ

چی شده ؟‌

طورى نشده از این عکس خوشم میاد

آل 23 آذر 1389 ساعت 01:24 ب.ظ

مادر.....

:)

نوشا 23 آذر 1389 ساعت 01:58 ب.ظ

منو ترسوندین

معذرت

مرجان 23 آذر 1389 ساعت 04:19 ب.ظ http://dayy.blogsky.com

روز مادر که نیست ! وفات حضرت فاطمه هم نیست که ! نکنه داری واسه بچه های بی مادر واقعه عاشورا عزاداری میکنی ها ؟ پ.نون زودی بیا بگو ببینم چه خبره مردم از دلشوره خب

هیچکدوم، از این عکس خوشم میومد یه حس قشنگى توش هست هوس کردم بذارمش اینجا. بعد اینهمه مدت کى دیدى من مرتب پابند مناسبتها باشم تو پستام؟ نگران نباش.

نون 23 آذر 1389 ساعت 04:28 ب.ظ http://www.inky.blogsky.com

پدر هم همین.

همین، همین

بدون اسم 23 آذر 1389 ساعت 10:31 ب.ظ

این هر کی هست به نظر میاد خیلی مادره !

من یه مادری رو می شناسم که خیلی کم مادره ولی خب به هر حال اونم مادره

بنده به سهم خودم اصلا ناراحت نیستم که نمی تونم مادر بشم !
پدر هم خیال ندارم بشم گنده ترین دلیلش هم اینه که باید مادر بچه رو ناگذیر تحمل کنم که به مراتب از مادر شدن بسیار مشکل تر ه !!!