سلام بر دوست خوبم...... درآنجا بر فراز قله کوه دو پایم خسته از رنج دویدن به خود گفتم که در این اوج دیگر صدایم را خدا خواهد شنیدن به سوی ابرهای تیره پر زد نگاه روشن امیدوارم ز دل فریاد کردم کای خداوند من تورا دوست دارم دوست دارم سلام دوست گرامی وبلاگ عالی داری...از مطالبت لذت بردم....خوشحال میشم به وبلاگ من هم سر بزنی و اگر خواستی لینکم کنی با اسم وبلاگم لینکم کن و خبرم کن تا لینکت کنم...... منتظر حضور گرم وبلاگت در وبلاگم هستم...........
سلاملیکم سلاملیکم اسکله باشه لنجه پهلو بگیر لجنش رو میشه یه جوری تحمل کرد... برو خدا رو شکر کن اسکله رو دیدی لنجتم سالم مونده میتونه پهلو بگیره و گرنه که باید میرفتی غاز میچروندی... اونم کجا؟...توی مثلث برمودا ----------------- چرا نظرات پستت رو قفلیدی استاد؟
دوست من هر وبلاگ نویسى از خواننده و کامنت لذت میبره. من اما شرایط مناسب روحیى براى وبلاگ گردى و کامنت گذاشتن و اینها ندارم. وبلاگم شده مثل روزنامه دیوارى. منو ببخش.
نشنیده بودم ولی چقدر قشنگ بود
سلام. آره منم خیلی دوسش دارم. یغما کلا شاعر شیشدنگیه.
سلام بر دوست خوبم......
درآنجا بر فراز قله کوه
دو پایم خسته از رنج دویدن
به خود گفتم که در این اوج دیگر
صدایم را خدا خواهد شنیدن
به سوی ابرهای تیره پر زد
نگاه روشن امیدوارم
ز دل فریاد کردم کای خداوند
من تورا دوست دارم دوست دارم
سلام دوست گرامی وبلاگ عالی داری...از مطالبت لذت بردم....خوشحال میشم به وبلاگ من هم سر بزنی
و اگر خواستی لینکم کنی با اسم وبلاگم لینکم کن و خبرم کن تا لینکت کنم......
منتظر حضور گرم وبلاگت در وبلاگم هستم...........
خالی نبند روبات!
کاملا دست روایت کردید...
و اینکه این شعر نوشته شده بر روی سنگ قبر یغمای جندقی است...
اما من خیلی دوسش ندارم این شعرو....
طبعاً شعر غمگینیه
شعر فوق العاده ای بود که نشنیده بودم
کاشکی برعکس بود ! کاش شادی رفیق نیمه راه بود و غم وفادار
ها؟؟؟.
طبعا عمقش به عمقم نمیچسبه...
خوب روایت کردی اما یه کمی بد روایت کردی
یه کمشو میذارم این بغل کسى نبینه.
به هیچ عنوان وقتی میام نمیتونم نظر بذارم برات
خیلیم تلاش میکنم با وبلاگت ارتباط بر قرار کنم ولی نمیشه
دوست عزیز هیچ مطالبه اى نیست. هر وبلاگى ذائقه خاص خودشو داره. هروقت دوست داشتى قدمت روى چشم.
اوا برعکس گفتم که ((= از بس وسواس کردم برعکس ننویسم جدی جدی برعکس نوشتم :دی
منظورم این بود که کاش غم رفیق نیمه راه بود و شادی وفادار
معلوم بود چی میخوای بگی ;)
سلاملیکم سلاملیکم
اسکله باشه لنجه پهلو بگیر لجنش رو میشه یه جوری تحمل کرد...
برو خدا رو شکر کن اسکله رو دیدی لنجتم سالم مونده میتونه پهلو بگیره و گرنه که باید میرفتی غاز میچروندی... اونم کجا؟...توی مثلث برمودا
-----------------
چرا نظرات پستت رو قفلیدی استاد؟
دو پست داری از غم می نویسی پ.نون ! مث بچه آدم بیا بگو چی شده بلکه فکرامونو بریزیم رو هم
نبینم غمگین باشی نون جان!
حالام که نظر من اومد تو نظراتو بسته بودی
سلام
چقد بلاگت شبیه بلاگ ژوانه
اون یه چن وقت نیس می تونم به جای اون تو رو داشته باشم
شعرتم وصفه حاله وجودیته ما
و ناب
اسم بلاگت چه جالب بود !!!
بابونه !
چه ناز ....
خستت منتظر
راسی مادرجونم هنوزم واسم افسانه می گه
پس هنوز نسلشون منقرض نشده
خدا نکنه زبونتو گاز بگیر
اگه باورت نمیشه منو بخون
آپ حذفیه ۱۳
چرا نظرارو بستی؟
وبلاگو نخواستم کلاً بکُشم اما باز هم نیست.
احساس کردم نباید میومدم
در واقع احساس کردم مزاحم شدم ببخشید
مثه اینکه خوب نیستید
دوست من هر وبلاگ نویسى از خواننده و کامنت لذت میبره. من اما شرایط مناسب روحیى براى وبلاگ گردى و کامنت گذاشتن و اینها ندارم. وبلاگم شده مثل روزنامه دیوارى. منو ببخش.
سلام عزیز جان.خوبی؟
دلم تنگیده بود.
دوباره اومدم تو کوچه علی چپ...
درضمن شعر قشنگی هم بود.
امیدوارم هروقت که خودت خواستی روبه راه شی !!
...
...
خوبه خیالمو راحت کردی
سلام!من فک میکردم اصل شعراینه:ازهمسفران به نیمه ره بخت بخفت...راستی سلام پ نون
ممکنه، من منبع معتبرى دستم نیست. سلام