داشتم با خودم فکر میکردم همینطور هم دارم فکر میکنم کلا وبلاگ چطور جاییه؟ اگه یکی هر شکلی هست باید راست بیاد توی وبلاگش همونو انعکاس بده؟
ملت هزار و یک مشکل و نامیزونی برا خودشون دارن بعد بیان اینجا ببینن یکی هست که هزار و یک اشکال دیگه داره. بماند که اینها بالفرض از کوتاهیهای شخص خودشه نمیدونم مرفه بیدرده، خودآزاری داره، مظلوم نمایی میکنه یا اینکه واقعا یه مرگیش هست و داره اینجا چسناله میکنه. بعد بشینن و آه و نالههای طرفو مطالعه کنن حالشون هرچی که هست پنجتا دهتا بدترشه بسته به اهمیتی که اون ور خط براشون داره و برن از در وبلاگ بیرون.
تا حالا فکر میکردم وبلاگ جاییه که آدم خود واقعیش رو خالی میکنه. جایی که هرچی که هست و نمیتونه به در و دیوار بگه اینجا میگه و سبک میشه اما میبینم که واقعا اشتباه میکردم. تعریف وبلاگ این نیست. چون کسانی رو به سمت مود خودت میکشونی یا اینکه کسانی رو از خودت دلزده میکنی. پیش خودشون میگن نه اینم نه. همه دلشون میخواد حتی اگه خودشون قوی نیستن با کسانی برخورد کنن که قوین و همه مشکلات کلی و جزئی رو تو مشتشون داشته باشن و با قدرت حلش کنن.
بعضیها هستن که از آدم ضعیف بدشون میاد بخصوص اگه اون آدم مرد باشه. تا یه حرف ضعیفانه بشنون با دوتا چپ و راست درو میکوبن و خداحافظ. شاید واقعا حقشون هم باشه.
بنابراین سعی میکنم اینجا دیگه چیزی ننویسم مگه اون چیزایی که به درونیاتم ربطی نداشته باشه مطلقا. لااقل تا وقتی که واقعا احساس خوبی نداشته باشم...
اینجا یه جاییه واسه تخلیه شدن
مثل یه سطل آشغال میمونه و همه از آشغالهای توی سطل همدیگه استفاده میکنن
ولی هرچی که هست من دوست میدارم. فقط جدیدا متوجه شدم که یه سری از آدمای اینجا خودشونو به بقیه دروغ میگن یعنی یه چیزایی از خودشون میگن که اصلا اونطوری نیستنو این بده.
من مطمئنم که الان بعضیا با خوندنه این پست تو جو گیر میشن و میگن ماهم از نوشتن خسته شدیم و مدتی نمینویسیم. و این جوگیری برای من چندش آور است
فکر نمیکنم عقیده من اینهمه تأثیر داشته باشه . منم میگم سعى میکنم چیزى ننویسم که خبر مستقیمى از حال بد بده.
باتوجه به فرهنگ که ماایرانی هاداریم واسه خیلی هادنیای مجازی به نوعی پناهگاه محسوب میشه.واسه یکی میشه همون چیزی که شما گفتین.واسه یکی دیگه می شه جایی واسه نوشتن خاطرات.واسه یکی جایی واسه آموختن از کسایی که تودنیای واقعی بنابه ملاحظاتی نمی تونه باهاشون درارتباط باشه و.......وهیچ کدوم این ها هم عیب محسوب نمیشه.
یه برنامه توصدای آمریکا بودکه می گفت ایرانی ها از سایت های جامعه های مجازی و چت ووبلاگ های غیرتخصصی بیش از کشورهای دیگه استفاده می کنن.وجالبه که زنان وبلاگ نویس ایرانی نسبت به زنان وبلاگ نویس کشورهای دیگه تعدادشون بیشتره.
بهم ریختگی اعصاب زن ومرد نداره.سن وسال نداره.شاید دردهای یک پدر یایک مرد خیلی هم عمیق تراز دیگران باشه.کی میگه مرداباید همیشه قوی باشن؟آدم آدمه.زن ومرد نداره.شایدگاهی مردا روحیاتی بسیارلطیف تروشکننده ترداشته باشن.مگه جزاینه که مجنون مرد بود؟یامگه جزاینه که بهترین شعرامون مرد هستن؟مردهم میتونه گریه کنه.میتونه درددل کنه.میتونه دلتنگ شه.می تونه عاشق شه.میتونه متنفر شه و.....
کسانی رو به سمت مود خودت میکشونی یا اینکه کسانی رو از خودت دلزده میکنی. پیش خودشون میگن نه اینم نه. همه دلشون میخواد حتی اگه خودشون قوی نیستن با کسانی برخورد کنن که قوین و همه مشکلات کلی و جزئی رو تو مشتشون داشته باشن و با قدرت حلش کنن.
خودمن خیلی قوی نیستم.ولی این جورم نیست که هرکی که قوی یه خوشم بیاد وبرعکس.چون هرکس مسئول به دوش کشیدن دردهای خودشه وبس.....
اینها همه ش درست اما عمدتاً در سطح شعار باقى میمونه براى اکثر افراد بعضیها هم از بالکل مخالفن.
سلام پ.نون عزیز
امیدوارم زودتر این حالاتت سر و سامون بگیره
راستش به نظر من بستگی داره واسه چی میخوای مواردتو تو وبلاگت عنوان کنی... گاهی آدم میخواد خودشو تخلیه روحی کنه گاهی هم می خواد بقیه ای که دوست داره بیان پیشش.. در حالت اول واست مهم نیست که کیا رو جذب میکنی و اونایی که برات مهمن چی میگن یا اصلا میان یا نه! چون میخوای به هدف خودت برسی
ولی درحالت دوم باهات موافقم! باید تو زمانی که نمیتونی خوشحال(!) بنویسی، بیخیال نوشتن شی و یا بتونی بی ربط بنویسی..
به هرحال هدف از وب نویسی اول بایس واسه خودمون روشن شه! من که فکر میکنم اگه آدم اینجا هم بخواد مراعات حال نظر بقیه در مورد حال خودشو بکنه دیگه کجا رو داره که آرامش داشته باشه؟؟؟؟ این فکر آزار دهنده میشه! کسی هم که دوست واقعی باشه تو هر شرایطی نباید رفیقشو از یاد ببره یا درنظرش کوچیک بیاد!
ولی اگه خودت بتونی خوشحال بنویسی واسه روحیه خودت خیییلی بهتره
:))
بتونم خوشحال بنویسم یعنى پشت نقاب. بله خیلى بهتره. انسان به نقاب زنده است. مثل بقیه زندگى.
تو سردرگمی...!
پ.نون عزیز اینا که گفتی حاشیه بود...حالا اصلش رو بگو...!
خوبه که خودت میگی سردرگمم. آدم سردرگم مگه میدونه اصل کدومه حاشیه چیه؟
سلام.فکر کنم دوباره ناخواسته باعث ناراحتیتون شدم!شما درست فکر میکنین وبلاگ دقیقا همون چیزیه که تا حالا فکر میکردین و باید اینجا راحت بتوننبن هر چی میخواین بنویسین.هر کی هم دوست نداره میتونه نیاد اینجا!منم به خاطر خودتون ناراحت شدم.الانم برای اینکه دیگه شمارو ناراحت نکنم سعی میکنم نیام اینجا یا حداقل خواننده خاموش باشم!بازم معذرت میخوام.این کامنتم اگه خواستی پاکش کن.خداحافظ.
اشتباه میکنی آلبالوی عزیز. این مطالب هیچکدوم معنیش ناراحتی من نبود. برداشت و استفادهای که از مجموعه چندین کامنت با طعمها و لحنهای مختلف داشتم. من حسن نیت و علاقه تو رو به بابونه کاملا درک میکنم و ازت حتی اگه انتقاد شدید هم بکنی دلخور یا دلگیر نمیشم.
اصلا نیازی به معذرت خواهی نیست. اومدن و نیومدن یا کامنتگذاشتنت البته در اختیار خودته و من هیچوقت به کسی نمیگم بیا کامنت بذار. به هرحال فعالیت بابونه طبعا کمتر خواهد بود.
خدا کنه با کامنت قبلی بیشتر اعصابتونو خرد نکرده باشم!!!
:) وووش
تو میدونی...مطمئنم...
من که به این چیزا فکر نمی کنم ... این میشه برای دیگران زندگی کردن ... میشه حرف مردم ... خیلی چیزا رو نمی نویسم اما خیلی چیزا رو هم می نویسم
شاید یه وقتی اسرار مگو رو هم گفتم
وبلاگ تو خیلی راحت و روونه. روزمره نگاری رو من دوست دارم اما نه برای وبلاگ خودم به طور قطع.
سلاملیکم سلاملیکم
ای بابا.........باز که آب و روغن قاطی کردی اوووستا
حالا وبلاگ من چطوریه؟
حتما بهم میگی:مرفه بی دردی هستی که اراجیف به هم می بافی...
آره؟
هرچى گفتم در مورد حرفاییه که ممکنه در مورد بابونه بگن مجموعه افرادى که امکان داره به بابونه برسن. نه دوست من هرگز...
وبلاگ به نظر من جاییه که آدم هرچی دوست داره توش می نویسه قبلا هم گفتم شاید یجور دفترچه شخصی مجازی یا خونه مجازی یا هرچی باشه. اگه دوست نداری از خودت ننویس اما اگه دوست داری واقعا به کسی ربطی نداره. من خودم چون دوست ندارم خیلی از حالات شخصیم تو وبلاگم نمی نویسم اما شده زمانهایی که خیلی خیلی دلم میخواسته یه چیزیو بنویسم اما باز چون دوست ندارم بطور کلی اون وبلاگ برای روحیات شخصیم باشه ننوشتم. میگم همه چیز به هدفت از اون وبلاگ برمی گرده.
پستهاى منم که نگاه کنى نمیام بنویسم آى مردم من حالم بده چون این مشکلات و مسائل رو دارم، لحنم عوض میشه و بسته به حالم کم و زیاد. نمیدونم وقتى خیلى نامیزونم چطور میتونم از موسیقى یا ترافیک بنویسم.
ببین همه حرفهات درست ولی تجربه شخصی من از کل دنیا و نه فقط نت اینه که هر سازی بزنی بالاخره یکی پیدا میشه که مخالفش رو بزنه پس واسه خودت زندگی کن . هرکاری که فکر میکنی حالت رو خوب میکنه بکن و هرچی میخوای بنویس . اینجا مال توئه . برای کسی هم نمی نویسی که بخواد بهت حقوق بده . پس کار خودت رو بکن . احساس هر لحظه ات رو بنویس و بزار لااقل اینجا دیگه مث دنیای واقعی اطرافت که مجبوری تاکید میکنم مجبوری ماسک بزنی معذب نباشی .
شاید این نسخه که پیچیدم دیگه الان به دردت نخوره . به هرحال ببخش که دیر خوندم اینجا رو و دیر دارم دلداریت میدم . میدونم شرط دوستی نیست . ولی چه کنم که دوست خوبی نیستم . لااقل تو برام دعا کن که باشم ....
خوبى همشیره.
من برام مهمه البته در حد وبلاگ که دوستانم چى فکر کنن. نمیدونم واقعاً الان که گیجم تصمیمات بى سر و ته بدون ریشه. اینجا مال منه درسته اما اگه میخوام کامل مستقل باشم چرا تو یه دفترچه نمینویسمشون. یا اینکه از روز اول اونجورى میبود. فعلاً که مخه تعطیله.