بابونه

یک گل میباشد و ارتباط خاصی با این وبلاگ بخصوص ندارد!!

بابونه

یک گل میباشد و ارتباط خاصی با این وبلاگ بخصوص ندارد!!

انتظار


بیرون تاریک است.

صندلیم را کنار پنجره باران‌خورده خنک می‌کشم.

پرده سنگین را در مشت می‌فشارم و به گونه‌ام می‌چسبانم.

بیرون سرد و  تاریک است.

نفسم بر پنجره نقاشی می‌کند.

نفسم گاهی بازیگوشی می‌کند، گاهی بدخلقی. امشب نقاشی می‌کند.

دلم می‌خواهد بدانم آن دورها زیر باران سرد و تاریک چه می‌گذرد.

پیشانیم را به شیشه می‌چسبانم و بینیم را.

حس بی‌رحم شب همه‌ام را پر می‌کند.


امشب می‌آید یا فرداشب. تمام این مدت انتظارش را کشیدم چشم‌ به راهش بودم و هنوز نمی‌دانم اگر بیاید چه بناممش و چه بخوانمش. آیا دوستش خواهم داشت؟ دوستم خواهد داشت یا نه.


انتظار طعم گس دلچسبی دارد شاید از شیرینی رسیدن هم دلنشینتر.



نظرات 2 + ارسال نظر
یه نفر 3 بهمن 1389 ساعت 10:01 ق.ظ

انتظار طعم گس دلچسبی دارد شاید از شیرینی رسیدن هم دلنشینتر


ولی انتظار باخودش اضطراب می یاره واضطراب هم اغصابوداغون وخط خطی می کنه......

نوع انتظارش فرق میکنه بعضیاش همینطوره که تو میگى

قزن قلفی 4 بهمن 1389 ساعت 03:05 ق.ظ http://afandook.persianblog.ir/

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد