بابونه

یک گل میباشد و ارتباط خاصی با این وبلاگ بخصوص ندارد!!

بابونه

یک گل میباشد و ارتباط خاصی با این وبلاگ بخصوص ندارد!!

گرگ تنها و بی‌حوصله


گرگ خیلی تنهاست. شبها روی تپه‌ها زیر مهتاب زوزه می‌کشد. دم صبح خسته و خاک‌آلود ورودی و پله‌ها را خاکی می‌کند و در اتاقش را با سر و صدا به هم می‌زند.


بد شده است. باید به حرفش بیاورم....


نظرات 5 + ارسال نظر
یه نفر 3 بهمن 1389 ساعت 09:57 ق.ظ

گرگ کیه؟یه آدمه؟گناه داره.اگه بفهمه اسمشوگرگ گذاشتین ممکنه ناراحت شه.شماکه این قدرآقای مهربونی هستین اگه میشه یه اسم دیگه واسش انتخاب کنین.گرگ زیادی خشنه.

نه گرگه ؛)

غواص کاشف! 3 بهمن 1389 ساعت 12:53 ب.ظ

سلامی دوباره...
خوب شد که پیغام دونیتو باز کردی! حس خوبی گرفتم! البته من بستنشو توهین به خود تلقی نمی کنم.. خوب هرجور تو راحتی؛ باید خواسته من هم همین باشه..


در مورد گرگ هم باید بگم که این گرگ، وقتی قراره شهرنشین بشه باید کمی متمدن بودن رو تحمل کنه دیگه:) والا باید بره همون جنگل خودش و تو هم سنخ های خودش بشینه... کسی که اتاق می خواد، خونه با راه پله می خواد، باید کمی هم درونش رو آدمیزادی کنه... نه؟

گرگ اون یکى منه نمیخواد آدم باشه....

مرسى

تو 3 بهمن 1389 ساعت 01:21 ب.ظ http://www.chasbandegihaye-roohe-ma.blogsky.com

حقیقتا این رو خیلی خوب نوشتی...مرسی.

منم مرسى

قزن قلفی 4 بهمن 1389 ساعت 03:06 ق.ظ http://afandook.persianblog.ir/

شرمنده تجربه گرگی ندارم در اختیار بزارم !

تجربه ى چیى دارى خرسى دارى یا اونم نه؟

ک.ب.ک 30 شهریور 1390 ساعت 12:27 ق.ظ http://03040.blogfa.com

خوب بود
بخشیدشما؟

تقریباً :)

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد