بابونه

یک گل میباشد و ارتباط خاصی با این وبلاگ بخصوص ندارد!!

بابونه

یک گل میباشد و ارتباط خاصی با این وبلاگ بخصوص ندارد!!

مافیای نهفته


به نظرت چرا آدم "در اوج خواستن نمی‌خواهد"؟


این عبارتیه که توی دیالوگ فیلم هامون شنیدم و بارها بهش رسیدم. کاریو باید بکنم که به هر دلیل عقلی و منطقی باید بشه و کاملا به نفعمه و بسیار هم آسونه اما چیزی هست از درون من که نمی‌شناسمش و به شدت باهاش مخالفت می‌کنه بدون اینکه احساس و دلیلش رو درک کنم که چرا با این سماجت دست منو می‌گیره و نمی‌ذاره.


همون کسی که عملشو به اسم "دستم نمی‌ره" می‌شناسیم. اگه خوبه چرا انجامش نمی‌دی؟ مگه نمی‌گی اگه این کار بشه چقدر خوب می‌شه، خیلی کارها رو روال می‌افته، موفقیتت تو همینه، پس چرا دستت نمی‌ره؟


نمی‌دونم.


کسی هست که عین یه مافیای درونی یه گوشه از وجود آدم داره فرمانروایی می‌کنه اما کسی نمی‌شناسدش و خیلی از روابط و رفتارهای آدمو هدایت می‌کنه. شاید بشه بهش گفت شیطون، اما نه! شیطون نیست چون خودی‌تر از این حرفهاست. توی زوایای ناشناخته شخصیت خودمه اما به قدری عمقی و پیچیده هست که نمی‌شناسمش. قابل مذاکره و تعامل هم نیست. حرف، حرف خودشه.


دیوونه‌م؟


اگه گرگ این پستمو بخونه اینجا یه لبخند یه‌وری می‌زنه و می‌گه "معلومه!" خداروشکر که اصلا به وبلاگ من علاقه نداره. 


گاهی حرفای عجیبی می‌زنه که آدمو به فکر وامیداره. امروز که داشت می‌رفت از بازار شهرداری گوشت بگیره بی‌مقدمه برگشت و بهم گفت "تو چرا گوسفندا رو می‌خوری و این کارو حق خودت می‌دونی؟" جوابش دادم "خوبه خوبه! باز شروع نکن!" شونه‌هاشو بالا انداخت و وقتی داشت پاشنه‌ی کفششو می‌کشید زیر لب غرغر کرد "چقدر تبعیض جنسیتی چقدر!!" 



نظرات 8 + ارسال نظر
غواص کاشف! 17 اردیبهشت 1390 ساعت 12:48 ب.ظ

عجب گرگ هندویی ایه!!!!
گرگ هندی مطمئنا میتونه دوست خوبی باشه! ملامتش نکن هندیا تو وجودشون چیزی به اسم خشونت و فرمانروایی جانداره!
ما ایرانیائیم که خودمونو خیلی پرقدرتو فرمانروا حس میکنیم
منم این حسی که میگیو خیلی تجربه کردم! بیشتر از اینکه بگم شیطونه میگم درون و طبیعت و تربیتمه که این آشو واسم پخته پس ۵۰ درصدش قابل حله! اون طبیعتی که گفتمو ولی نمیشه عوض کرد جانم!

من جور دیگه برداشت کردم. فکر کردم گرگه می‌گه چرا کشتن فقط باید حق آدما باشه و اگه یه گرگ یکیو بدره وحشیه و باید کشته شه.

شایدم می‌خواسته اونو بگه!

هرچی هست این حس درون خیلی لجبازه، خیلییی!!!

دکتر خودم 17 اردیبهشت 1390 ساعت 02:47 ب.ظ

اینی که گرگ گفت جنبش بیداری در بحرین و فتنه در سوریه نیست؟ مثلا اونطور چیزی؟

بعد اینی که میگی رو منم دارم، ولی من باهاش دوستم، از خدا که پنهون نیست، بذار لااقل از تو پنهون بمونه ولی همینقدر بگم که من به حرفش با کمال میل گوش میدم (: عموما هم ضرر نکردم.

معلومه که طرف تو اینکاره س!!

پسرعمو 17 اردیبهشت 1390 ساعت 07:23 ب.ظ

تو ولایت ما بهش میگن تنبلی !
علاجش هم یه مقدار زوره !

امینه 18 اردیبهشت 1390 ساعت 12:25 ق.ظ

اگه یادت باشه اونوقتا که می نوشتم یه پستی خیلی شبیه همین پست تو نوشته بودم .....البته شایدم یه جورایی کاملا بر عکس این بود ! نوشته بودم که خیلی وقتا آدم کاری می کنه که کاملا می دونه اشتباهه اما بازم دستش میره که همون کارو بکنه ؟
یکهو یادم اومد خلاصه ....

نگفتم گرگه وجیترینه ؟

آره یادم اومد...

فک کنم!

نخیر ایشون تکذیب میکنن! به کامنتاى قبل مراجعه شود...

نون 23 اردیبهشت 1390 ساعت 01:42 ب.ظ http://www.inky.blogsky.com

درون هر کسی مثل یک کشوره پر از فرمانروا و امپراطور. من همیشه حس می کنم درونم یک قاضی وجود داره که یک وقتایی راضی کردنش تو بعضی چیزا واقعا سخته... یک وقتایی خیلی سخت گیر می شه ...
.
راستی. درباره ی گرگ بیشتر بنویس... باید جالب باشه!
.
منم هر از گاهی می رم توی آرشیوم و کلی خیال پردازی های گذشتمو زنده می کنم... حتی نظرات رو هم دوباره می خونم! راستی یک سوال داشتم. اون بازی که گفتی چطوریه؟! تق تق کردن؟! :)

سلام نون عزیز خوبی؟

بله اینطوریاس حدودا

هروقت چیز جالبی ازش دیدم می‌نویسم. این چندوقتا که اصلا نبوده تازه برگشته. چشم.

کدوم بازی؟ ببخشید حالیم نشد در مورد چه بازیی سؤال می‌کنی.

نون 30 اردیبهشت 1390 ساعت 12:47 ب.ظ http://www.inky.blogsky.com

مرسی نون عزیز!
.
یک بازی بود که درموردش تو یکی از کامنت دونی هام نوشته بودی! اصلا این هیچی. کلا چه بازی هایی بلدی؟ بازی های جالب! :)

باید برم پیداش کنم ببینم چى گفتم. کاش آدرسى نشونه اى چیزى میدادى.
راستى چرا کامنتاتو تعطیل کردى؟
بازى تا دلت بخواد، چه تیپى دوس دارى؟

نون 30 اردیبهشت 1390 ساعت 06:44 ب.ظ http://www.inky.blogsky.com

نمی دونم دقیقا تو چه ماهی از آرشیوم و توی کدوم پستم بود. اما یادمه از یک نوع بازی گفته بودی! حالا بیخیال... چند تا بازی خیلی خیلی جالب یاد میدی؟! ما توی پانسیونمون شبا جمع می شیم و از این بازی های دسته جمعی زیاد می کنیم! هر تیپ بازی ای بود مهم نیست..!
.
حوصله ی بعضی نظرات رو نداشتم... اینطوری راحت تر می نویسم. بدون هیچ قید و بندی...

مافیا بازى کنین. اینطورى تو بلاگ نمیشه یادش گرفت تو اینترنت دستورشو میتونى یاد بگیرى .
شرید هم جالبه، همونکه تو فیلم درباره ى الى بازى میکردن.
چشمک هم جالبه که با کارت یا کاغذ هم میشه بازى کرد.
یه بازى جالبى هم بلدم که اسمشو نمیدونم اما برا جمع دخترونه خیلى باید جواب بده هر کس یه شماره داره همه همزمان با دوتا دست میزنن رو پاهاشون و یه بار دستاشونو به هم میزنن یه بشکن چپ یکى راست خیلى ریتمیک و ملایم ، این کار در تمام طول بازى ادامه داره یه ریتم مرتب و دائم. شماره ى یک رو بشکن چپ شروع میکنه میگه یک به سه (یا هر رقم دیگه که تو بازى هست) شماره اى که اعلام میکنه رو بشکن راسته، بعد همه رو پا بعد دست، بشکن چپو نفرى که اسمش برده شده جواب میده سه به (مثلا) دو. کسی که شماره‌ش 2 هست باید جواب بده تو حرکت بعد حالا هرکى اشتباه کنه شماره اشتباهی بگه یا ریتمو به هم بزنه یا یادش بره سر موقعش جواب بده باخته و یه اسم تک سیلابی فانتزی فرضا اسم حیوون یا هر اسمی که جمع برداشت داشته باشه رو روش میذارن از اون به بعد اون شماره نیست اسم داره و هرکس بجای اسمش شماره‌شو بگه هم باخته. این نفر که اسم داره دفعه بعد که اشتباه کنه سوخته و حذف میشه برا مشکلتر شدن میشه سرعت ریتمو کم کم زیاد کرد.
یه بازى مشابهى هم هست به اسم هاگرگرى که نیاز به حافظه و حواس جمع داره :)

نون 30 اردیبهشت 1390 ساعت 08:55 ب.ظ http://www.inky.blogsky.com

مافیا رو بلدیم. هفت خبیث و حکم و ... انواع بازی های ورقی رو هم بلدیم! ولی اون بازی که توضیح دادی خیلی مسخره به نظر اومد! خوشم نیومد. دیگه چه بازی هایی بلدی؟! خوب فکر کن!

مسخره نیست اتفاقا بامزه‌س. وقتی می‌گیره خیلی جواب می‌ده. باید یه نفر که بلده یه بار راتون بندازه شاید با نوشته نشه درست توضیح داد.

واقعیتش اینه که باید بازیو یکی که بلده تو جمع توضیح بده و راهنمایی کنه.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد