سلام چرااین حرفومی زنین؟ چون اگه حتی آزادی بیان واندیشه داشته باشیم آزادی بعدشونداریم شمااین تصمیمو اتخاذکردین؟
کدوم تصمیمو دوست من؟
فکر میکنم تو توى یه جو سیاسى کدر دارى خودتو غرق میکنى. پیشنهاد میکنم در مقابل این مسائل اینهمه احساس مسئولیت نکنى. تو خیلى جوون و شکننده اى و اینطورى خیلى سریع از پا میفتى. جدى میگم. من جاى تو بودم محض درمان ناخوشیم کلاً اخبار سیاسى رو میذاشتم کنار و براى هر خبر بد اینطورى یه دونه "به درک" شلیک میکردم طرف تى وى. عمر و اعصاب قیمتش خیلى بیشتره. لطفاً جلوم جبهه نگیر، این نظر منه قبول ندارى نکن.
نه.شایددرست می گین بعدانتخابات ۸۸توپاییز بود.مادرم سرطان گرفت(البته الان کاملاخوب شده).اعصابم خردخرد بود.دیگه سرکارنیمه وقتم نرفتم.مرخصی تحصیلی گرفتم و......شایداین عصبانیت ها روبایدجایی تخلیه می کردم وچه جایی بهترازتجمعات اعتراضی تودانشگاه. کم کم بایه عده بچه های تحصیلات تکمیلی واساتیدآشنا شدم.سالم ترین وبهترین جمعی که تاحالا توش بودم.کتابای ممنوع وغیرممنوع می خوندیم.کتاباومتنای سنگین.ازترجمه قرآن بگیر تاانکارخداوقرآن و...همه جورشو خوندیم وبررسی کردیم.نقدهای سیاسی واجتماعی ودینی و...تواون جمع سن وجنس ومذهب ومال کدوم شهری واینا مطرح نبود.برخوردامحترمانه ورسمی بود.ازهمه کوچکتربودم.بعدمن همون جناب استادکوچولوسنش کم بود.بقیه سنشون ۳۰تا۵۰. کم کم تغییرکردم.خیلی هم تغییر کردم.اون دخترناپخته ی شیطون حالا آروم آرومه.حالا خسته ست.حوصله ی هرجمع وهرحرفی رونداره ولی آروم میشینه همه روتحمل میکنه.برخلاف قبل که فقط شلوغ می کردوحرف می زد.حالا حتی تی وی هم نمی بینه.فقط پارازیت وآپارات وبرنامه های فرامرز فروزنده رومی بینه. ۳۰واحددیگه بیشترنداره ولی داره میره انصراف بده. حالا حال مامانش خوبه ولی حال واحوال اون بده....
اینا رو میگم چون خودم، اگه نگم عین، شبیهشونو گذروندم. گام اول براى بهتر شدن و بهتر بودن اینه که آدم واقعاً بپذیره که این احساسات و اعتقاداتش عادى و صحیح نیست. اگه توى اعماق "من" خودت با این حالت موافقى کارت سخت خواهد بود، معنیش اینه که ریشه دوونده، اما تو اینطورى نیستى به دلیل همین کامنت. وقتى قبول کردى این افکار و نگرانیها ناشى از یه ذهن درگیر و آزرده هست باید کارى کنى که درگیریش کم شه، از کانالهایى که دائم به آدم القا میکنن که اینجا جهنمه به شدت فرار کن. همین رسانه هاى سیاسى فارسى زبان ساکن اون ور آب، حتى اگه راست بگن براى من و تو سم مهلکن و آدمو هل میدن پایین. آخه یه دختر جوون ناخوش غیر از خودخورى چکار میتونه بکنه. با آدماى الکى خوش بپر حتى اگه تحملشون الآن برات سخته مثل دارو این کارو بکن. توى تصمیماتت فکر کن اگه فلانى بود همین کارو میکرد؟ فلانى هر آدم مثبت اندیش عاقلیه که میشناسى. در نهایت به خودت مرتب بگو دنیا این رنگ کدر و کثیف رو نداره، عینک منه که اینقدر کثیف شده و اینکه کل جهان در اختیار آدم خوباست اگه الآن خوب نیست دلیل داره که من نمیدونم. بهتر باشى.
خیلی هم آیندهنگر باشی خوب نیس، فردا رو چه دیدی، زر زدن کارتی میشه، تازه چطور؟ میگن ماهی اینقدر زر میتونی بزنی، حالا اینقدر زورت میگیره که زر داری ولی نمیتونی بزنی، یعنی نمیذارن بیشتر از حد زر بزنی.
بر عکس!
تا میتونی زر بزن!
فردا یارانهش رو بر میدارن، حسرت میخوری که چرا وقتی که میتونستی زر نزدی.
من ترجیح میدم زرامو نگه دارم برا روز مبادا شاید تو قحطى گرونى لازمم شد!
سلام
چرااین حرفومی زنین؟
چون اگه حتی آزادی بیان واندیشه داشته باشیم آزادی بعدشونداریم شمااین تصمیمو اتخاذکردین؟
کدوم تصمیمو دوست من؟
فکر میکنم تو توى یه جو سیاسى کدر دارى خودتو غرق میکنى. پیشنهاد میکنم در مقابل این مسائل اینهمه احساس مسئولیت نکنى. تو خیلى جوون و شکننده اى و اینطورى خیلى سریع از پا میفتى. جدى میگم.
من جاى تو بودم محض درمان ناخوشیم کلاً اخبار سیاسى رو میذاشتم کنار و براى هر خبر بد اینطورى یه دونه "به درک" شلیک میکردم طرف تى وى.
عمر و اعصاب قیمتش خیلى بیشتره.
لطفاً جلوم جبهه نگیر، این نظر منه قبول ندارى نکن.
ok هر چی شما بگین
:)
کلا نباید زر زد...به رایانه هم ربطی نداره...
بستگى داره چطورى بخواى بزنیش
نه.شایددرست می گین
بعدانتخابات ۸۸توپاییز بود.مادرم سرطان گرفت(البته الان کاملاخوب شده).اعصابم خردخرد بود.دیگه سرکارنیمه وقتم نرفتم.مرخصی تحصیلی گرفتم و......شایداین عصبانیت ها روبایدجایی تخلیه می کردم وچه جایی بهترازتجمعات اعتراضی تودانشگاه.
کم کم بایه عده بچه های تحصیلات تکمیلی واساتیدآشنا شدم.سالم ترین وبهترین جمعی که تاحالا توش بودم.کتابای ممنوع وغیرممنوع می خوندیم.کتاباومتنای سنگین.ازترجمه قرآن بگیر تاانکارخداوقرآن و...همه جورشو خوندیم وبررسی کردیم.نقدهای سیاسی واجتماعی ودینی و...تواون جمع سن وجنس ومذهب ومال کدوم شهری واینا مطرح نبود.برخوردامحترمانه ورسمی بود.ازهمه کوچکتربودم.بعدمن همون جناب استادکوچولوسنش کم بود.بقیه سنشون ۳۰تا۵۰.
کم کم تغییرکردم.خیلی هم تغییر کردم.اون دخترناپخته ی شیطون حالا آروم آرومه.حالا خسته ست.حوصله ی هرجمع وهرحرفی رونداره ولی آروم میشینه همه روتحمل میکنه.برخلاف قبل که فقط شلوغ می کردوحرف می زد.حالا حتی تی وی هم نمی بینه.فقط پارازیت وآپارات وبرنامه های فرامرز فروزنده رومی بینه.
۳۰واحددیگه بیشترنداره ولی داره میره انصراف بده.
حالا حال مامانش خوبه ولی حال واحوال اون بده....
اینا رو میگم چون خودم، اگه نگم عین، شبیهشونو گذروندم. گام اول براى بهتر شدن و بهتر بودن اینه که آدم واقعاً بپذیره که این احساسات و اعتقاداتش عادى و صحیح نیست. اگه توى اعماق "من" خودت با این حالت موافقى کارت سخت خواهد بود، معنیش اینه که ریشه دوونده، اما تو اینطورى نیستى به دلیل همین کامنت.
وقتى قبول کردى این افکار و نگرانیها ناشى از یه ذهن درگیر و آزرده هست باید کارى کنى که درگیریش کم شه، از کانالهایى که دائم به آدم القا میکنن که اینجا جهنمه به شدت فرار کن. همین رسانه هاى سیاسى فارسى زبان ساکن اون ور آب، حتى اگه راست بگن براى من و تو سم مهلکن و آدمو هل میدن پایین. آخه یه دختر جوون ناخوش غیر از خودخورى چکار میتونه بکنه.
با آدماى الکى خوش بپر حتى اگه تحملشون الآن برات سخته مثل دارو این کارو بکن.
توى تصمیماتت فکر کن اگه فلانى بود همین کارو میکرد؟ فلانى هر آدم مثبت اندیش عاقلیه که میشناسى.
در نهایت به خودت مرتب بگو دنیا این رنگ کدر و کثیف رو نداره، عینک منه که اینقدر کثیف شده و اینکه کل جهان در اختیار آدم خوباست اگه الآن خوب نیست دلیل داره که من نمیدونم.
بهتر باشى.
خیلی هم آیندهنگر باشی خوب نیس، فردا رو چه دیدی، زر زدن کارتی میشه، تازه چطور؟ میگن ماهی اینقدر زر میتونی بزنی، حالا اینقدر زورت میگیره که زر داری ولی نمیتونی بزنی، یعنی نمیذارن بیشتر از حد زر بزنی.
ظاهرا تو از من آیندهنگرتری :)
دکتر خودمونیم خیلی داری زر میزنی
آی دکتر تحویل بگیر ;)
Salam cheghadr dellam Mikhad yejayi zerr bezanam
نمیشه مگه؟