خیلی ربطی نداره آدم چند سال از عمرش گذشته یا چه شرایط جسمیی داشته باشه. پیر و جوونی آدم بیشترش تو ذات خودشه.
یکی مثل من به محض اینکه از سبکسری کودکانه در اومدم پیر بودم. یه آدم پا به سن گذاشتهی فرض کن پنجاه شصت ساله.
یکی هم هست که میبینی پیر و پاتال شده اما هنوز دلش تیشرت راهراه رنگیرنگی میخواد و بلوجین، برنامههای یللی تللی و ددر دودور. حالا شاید تنش نکشه اما دلش میکشه.
حالا میگم من اینطوریم منظورم این نیست که یه آدم از هرچی جوونی بیزار و خشک و خشنم یا هیچی جوونی نکردم ها. اصلا. اما تو تصمیمگیریهام و خطرکردنها و اینها خیلی محتاط بودم و هستم. با جوونی کردن موافقم اما در حدی که شخصیت اجتماعیم اجازه میده.
نیای بگی اوهو آقا رو! "شخصیت اجتماعی"!! فکر کرده استانداره! هر کسی یه شخصیت اجتماعی داره هرقدر کوچیک یا کماهمیت. هرچی که هست اسمش هست "شخصیتاجتماعی".
بعضی وقتا پشت سرمو نگاه میکنم و میگم کاش یه کم سبکسری میکردم. جاش تو حافظهم خالیه. بعضی وقتام میگم هنوزم دیر نشده، از امروز :) اما همون کارای دیروزو تکرار میکنم عین روبوت.
بیب بیب! دید دید دید. بیـــــــــــــــــــــــــــــــــــــب!!
نمی دونم چرا تو شخصیت اجتماعی من همه به یه ورم هستن !
شاید به این مربوط می شه که با کی آمد و شد داشته باشی دور و بر من خوشبختانه یا متاسفانه از خودم مهمتر کسی نیست که بخوام مراقب رفتارم باشم 4تا فامیل هم اگه دارم سال به سال نمی بینمشون و اینست که جوون موندم ماشالاه ! دو روز دیگه میمیرم چرا بد بگذرونم؟
تو که مذهبی هستی حتما فکر می کنی میرم تو جهنم ! نه بابا معذرت خواهی می کنم حالا میبینی خودت که آخرش می رسیم به هم :)
بزن به تخته جوون!!! نه بابا کی از دل کی خبر داره؟ والا!
جوونی کردن خیلی حال میده..حتی اگه اشتباه باشه کاری که میکنی...
بعدنا برمیگردی و میگی آخ آخ فلان سالک فلان گه و خوردم و فلان بلا سرم اومد هرر هرررم میخندی
ولی عوصش یه خاطره داری که هیشکی نداره
اینکه چیزی نیس! خوبیه اصلیش اینه که جراتت میره بالا و از این تجربه میپری سر یه تجرته ی دیگه و یه شخصیت منحصر به فرد میشی
ته نظر من اگه آدم تجربه نکنه اسکل میمونه
شایدم تو درست میگی. فعلا که اسکلیم تا ببینیم کی بشه عوضش کنیم :)
اون اولی به نظرم آدم رو زود افسرده و عادت به عادت میکنه (: یه چیزی میشه شبیه همون خودسانسوری شاید.
ولی دومی همیشه تازگی داره، البته اگه آدم بتونه از اون شخصیت اجتماعیش بگذره،
راستش برا من یکی که شخصیت اجتماعی میشه گفت ارزشی نداره، منظورم اینه که مهم نیست این کاری که دلم میخواد انجام بدم و میدونمم درسته رو مردم در موردش چی فکر میکنن،
یه ذره بعضی جاها اذیت شدن داره،
ولی میارزه (:
خوبه پس ادامه بده :)
کافیه که آدم حد خودشو بتونه نگه داره یعنی سیم آخرو دیگه نچینه نه؟
چقدر اینایی که گفتی واسه من دغدغه شده . اینی که الان آیا باید این کارو انجام بدم یا نه .اینی الان این وقتو بزارم واسه فلان تفریح یا نه .بعضی اوقات میزارم و بعضی اوقاتم نه و توجیه ام توی اون مواقعی که میزارم اینه که مگه بازم تکرار میشه این لحظه ها ؟این دوستیا این فرصتا از طرفیم بعضی اوقات اینقدر کارها و هیجانا ریسک پذیره که میترسم برگشتی توش نباشه ....
قاعده نداره. مطلق نه یا بله نیست دیگه.
مطمئنا همینطوره،
متفاوت بودن به شرطی ارزش داره که تو چشم نباشه، مثلن یه نفر وقتی تفاوت تو رو بفهمه که بیشتر از یه دوستی ساده یا سلام و علیک با تو وارد رابطه شه.
قرار نیست آدم خودش رو فیلم ملت کنه (:
جوان زحادثه ای پیرمی شودگاهی.........
بااون قسمت شخصیتاجتماعی کاملا موافقم
احترام یه زن وغروریه مرهمیشه بایدحفظ شه.شان انسانی واجتماعی هم خیلی مهمه.
بااین پست احساس نزدیکی می کنم......
فضولی نباشه ها.شماتوخونواده پدری تون فرزنداولین؟چون منم بچه اولم.سریه جریانی یکی ازاستادای روانشناسی ازم سوال کردند که بچه اولی؟گفتم بله.چرا؟گفتن این خصوصیات پست شماروکه منم دارم معمولا فرزنداول داره.
سلام بله همینطوره
سلام کاکا ! منم مثل خودت ، جوونی نکردم وحسرت خیلی کارا و خیلی جاها هم به دلم موند . حالا هم نه وقتشو دارم نه پولشو نه حوصله شو !!!
امضا : قزن پیرزاده در عنفوان شباب نژاد !
فرق من و تو اینه که من حسرت چیزیو ندارم بیخیال! :)
بع له ... آدم اگه جوونی نکنه زود پیر میشه ... بعدش یه گندایی بالا میاره که ... نگفتنی ...!!!
هر چیزی باید سر جا و مکان خودش باشه . جوونی کردن هم باید به موقع خودش باشه وگرنه همونجور که عرض کردم بعدش از یه جای دیگه میزنه بیرون عزیزم...جلوش رو هم نمیشه بگیری . اگر خواستی به طور خصوصی مثال هاش و برات میگم .اینجا ممکنه خانواده رد بشن خوبیت نداره...! هرچند دیگه همه فامیلند باهم...!
:) خوب تو وکیلى بیشتر در جریانى حتما همینطوره !
خود را شبی در آینه دیدم دلم گرفت
ازفکر اینکه قد نکشیدم دلم گرفت
ازفکراینکه بال و پری داشتم ولی بالا تر ازخود نپریدم دلم گرفت...از اینکه با تمام پس انداز عمر خود حتی ستاره ای نخریدم دلم گرفت.........
سلام چه شعر قشنگى. متشکر.
این هم سهم من:
هر روز و شب به کشتى نامردمان بدم
وز ساحل و کرانه بریدم دلم گرفت
ره بر رسوخ عاطفه بستم به شهر دل
وز هرکه مهرورز رمیدم دلم گرفت
جریان خانعموی منو یادته ؟!
همون که گفتى خیلى اهل جوونیه دیگه، اى جانم خان عمو!!
جوونییییییی....... خیلی دلم براش تنگ میشه
جیک جیک :)
با جوونی کردن موافقم ولی درستش وسالمش.از ریسک کردن تو زندگی متنفرم ریسک تو کار،الان همش حسرت اونایی رو میخورم که اسه رفتن اسه اومدن الان دارن با خیال راحت زندگی میکنن،حالا کم یا زیاد،اینجوری پیری زود رس هم نمیاد سراغشون،برا من اینجوریه چون تحمل عواقب ریسک رو نداشتم
منظورت اعصاب ناراحته دیگه نه؟ به این نگو پیرى، این ناراحتیه که قابل اصلاحه، هرچند مشکل.
از ما گذشت خوب و بد اما تو روزگار
فکری به حال خویش کن این روزگار نیست.
سلام استاد. ممنون.
جوانى شمع ره کردم که یابم زندگانى را
نجستم زندگانى را و گم کردم جوانى را
ممنون.
پ.نون: گم نشده، سوخته! یه جور قمار با سرنوشت معلوم.
درست میگی، شهریارم نفهمید چی شده!
:)
اینو دوس دارم!
گذاشتم تو لینکهای روزانه م !
چقدر سلیقهها مختلفه. اگه به من میگفتن یه پستتو انتخاب کن ببریم روزانهش کنیم این یکی از آخر نمیدونم هفتمی میشد یا هشتمی :)
اما متشکرم امیدوار شدم که به هر حال سلیقههای مختلف پستهای مختلفو میپسندن.
یعنی سلیقه م اینقدر بده؟!!
خب برای اینکه یه جورایی حرفای خودم بود از زبون یکی دیگه!
نه دوست من، سلیقه ها مختلفن. من بعضى کارهام رو دوست دارم بعضیا رو نه اما هر کدومشون یه جور حرف توشه. معمولاً چرت مطلق نمیگم :)
این پست بخصوص حرفش حرف جالبیه اما برا اینکه یه پست به دلم بشینه آیتماى زیادیو باید پاس کنه که داشتن حرف حساب یکى از خیلیه .
خب پس خیلی سخت می گیری ! بذار به دلت بشینه دیگه ! گناه داره!
به دل من که نشست! :دی
ممنون :)