قبلا هم گفتم تو می تونی مادر خوبی برای بچه های من بشی . خودت نخواستی ! هنوزم قصد ادامه ی تحصیل داری؟ ول کن بابا چه درسی؟ چه کشکی ؟ دکتر هم که بشی آخرش که چی؟ باید پمپرز بچه عوض کنی :))
:)))))))) بازم خدا رو شکر آقامون پمپرز برا بچهشون میگیرن!!! اگه نه که باید لب جوب سرپا کهنه میشستیم!!
چمیدونم والا ما که تو هیجده ونیم سالگیمون سر پا لب جوب کهنه میشستیم!مثل اقای شما پمپرزی هم نبودیم یادمون نمیاد دختر هیجده ونیم ساله چه اراجیفی تو ذهنشه مجبورم یه نظر کاملا همایونی بذارم هووووم...
خدا که کم نداره میخوای تقسیم کنه! خدای من این هدیه رو کاش بین همه یه دونه میدادی بهشون یا همچین چیزی (:
اگه برداشتت از کلمه ى تقسیم و قسمت کوچیک کردن یک چیز محدود باشه به اجزاى متعدد اعتراضت کاملا صحیحه. اما اون که بهش میگن قسمت هم از همین ریشه س همون که میگن خدا قسمت کنه!
هیجده و نیم سال زیاده...همون پونزده الی شونزده ساله!
نخیر باید کپى شناسنامه مو بذارم تو وبلاگ ! مگه اونایى که آذر ٧١ هستن الآن چند وقتشونه؟ کى میگه من متولد اردیبهشت ٧٤ هستم؟ نخیرم هیچم ا این خبرا نیست! مامان!! پس این جامدادى من کجاست؟ خاله مهرى دعوام میکنه این دفعه بى مداد برم مهد :))
جالب بود . نوستالژی کودکان را تداعی می کند. من طنز می نویسم برای جراید. مننون می شوم سری بزنی و کمکم کنی . در ضمن چطور در قسمت بازدید کنندگان آن کلمه را نوشته ای ؟ واقعاً مهمه منظورم است. خدا نگهدار
باید یه جزئى از اصول HTML بدونى و تو قسمت ویرایش قالب یه تغییر کوچیک بدى. سعى کن بک آپ از قالبت جایى بردارى که اگه خراب شد برش گردونى.
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
قبلا هم گفتم تو می تونی مادر خوبی برای بچه های من بشی . خودت نخواستی ! هنوزم قصد ادامه ی تحصیل داری؟ ول کن بابا چه درسی؟ چه کشکی ؟ دکتر هم که بشی آخرش که چی؟ باید پمپرز بچه عوض کنی :))
:)))))))) بازم خدا رو شکر آقامون پمپرز برا بچهشون میگیرن!!! اگه نه که باید لب جوب سرپا کهنه میشستیم!!
چمیدونم والا ما که تو هیجده ونیم سالگیمون سر پا لب جوب کهنه میشستیم!مثل اقای شما پمپرزی هم نبودیم
یادمون نمیاد دختر هیجده ونیم ساله چه اراجیفی تو ذهنشه مجبورم یه نظر کاملا همایونی بذارم
هووووم...
هووومکم الله :)
خدا که کم نداره میخوای تقسیم کنه!
خدای من این هدیه رو کاش بین همه یه دونه میدادی بهشون یا همچین چیزی (:
اگه برداشتت از کلمه ى تقسیم و قسمت کوچیک کردن یک چیز محدود باشه به اجزاى متعدد اعتراضت کاملا صحیحه. اما اون که بهش میگن قسمت هم از همین ریشه س همون که میگن خدا قسمت کنه!
آفرین ... دختر با احساسی می شدی اگر دختر می بودی ...
من دختر با احساسى هستم! معلوم نمیشه؟ برو از بهزاد بپرس :)
نکنه تا حالا دختر بودی ما نمیدونستیم؟!
بهم میاد دختر باشم؟ :)
من این پستی با یه تم دخترونه نوشتم بهزاد خان هم که مستعد! فوری قضیه رو چسبید خواستگاری کرد دیگه! محضر رندان است و بازار کلاه!
من که هنوزم میگم تو یه دختر پونزده شونزده ساله ای!
هیجده و نیم ساله! اون بالام که نوشتم :)
نزار این پستا رو جان من...نزار...
:) منتظر عکسالعملت بودم. من که مثل تو رادیکال نیستم بنده تراوشات مختلف در جهات مختلف میکنم.
اما خداییش قبول دارم این پستم به عنوان افتضاح هزارهی سوم میتونه کاندید بشه!!!
:))
این ادامه همون صحبت ماتریکس و ایناست؟
راستش من اگه تو ماتریکس باید با شخصیت و حالت روحی درونم لاگ میشدم یه بار یه پیرزن ساکت خموده بودم که میخواستم شبانه روز سریال کره ای تماشا کنم
یه بارم یه آقای فعال که دنبال کارهای بانکی و اداری روزانه میدوه
شایدم گه گداری یه دختری یا یه زنی به سن و سال خودم بروز میدادم ولی کمیااااب
البته اگه دست خودم بود تنوعش خیلی بیشتر بود ... بود؟
اگه اینطورى میشد چه خرتوخرى میشد ولى بامزه بود :)
فرض کن یه مرد سیاه پوست کچل صد و بیست کیلویى به یه اسب میگفت مامان دور نرى گم میشیا!!
مادر و بچه اینطورى لاگ کردن تو پارک :)
کوفت و منتظر عکس العملت بودم... :)
دفعه ى بعد سعى میکنم از جهت گیریت سورپریز شم ؛)
هیجده و نیم سال زیاده...همون پونزده الی شونزده ساله!
نخیر باید کپى شناسنامه مو بذارم تو وبلاگ ! مگه اونایى که آذر ٧١ هستن الآن چند وقتشونه؟ کى میگه من متولد اردیبهشت ٧٤ هستم؟ نخیرم هیچم ا این خبرا نیست! مامان!! پس این جامدادى من کجاست؟ خاله مهرى دعوام میکنه این دفعه بى مداد برم مهد :))
:)))))
اونوقت اون اسبه بر میگشت یی هی هی هی هی
یعنی مامان ولم میکنی تو ماتریکسم ؟
:)
سلام.کلا روحیاتتون اگه مثه دخترهجده ساله نباشه ولی مثه یه آقای میان سال هم فک نکنم باشه(خوش به حال هسرتون)
مادری وپدری کردنمون هم غلطه.همیشه مادرپدراصلاح بچه شون می خوان غافل ازینکه با خیلی ازین نادونی ها وکم دونی ها بیشترین ضربه هارو به بچه شون می زنن.
اصولا آدم بیشترین ضربه رویاخودش به خودش می زنه یا نزدیکان وعزیزانش......
اگه مثل اون نیستم مثل اونم نیستم پس یه واریته ى مستقلم لابد :)
سلام
جالب بود . نوستالژی کودکان را تداعی می کند. من طنز می نویسم برای جراید. مننون می شوم سری بزنی و کمکم کنی .
در ضمن چطور در قسمت بازدید کنندگان آن کلمه را نوشته ای ؟ واقعاً مهمه منظورم است.
خدا نگهدار
باید یه جزئى از اصول HTML بدونى و تو قسمت ویرایش قالب یه تغییر کوچیک بدى. سعى کن بک آپ از قالبت جایى بردارى که اگه خراب شد برش گردونى.