بابونه

یک گل میباشد و ارتباط خاصی با این وبلاگ بخصوص ندارد!!

بابونه

یک گل میباشد و ارتباط خاصی با این وبلاگ بخصوص ندارد!!

انکارناپذیر


گرگ داره می‌گه چرا گوشات اینقدر کوچولوه؟ بهش می‌گم گوشام معمولیه نه؟ 



گفت نه خیلی کوچیکه تا حالا خر اینجوری ندیدم.


توی آینه که نگاه می‌کنم می‌بینم فقط چشمام به همون نجیبی خره!



نظرات 29 + ارسال نظر
سارا(غواص کاشف!) 13 شهریور 1390 ساعت 03:00 ب.ظ http://sakooye-shirjeh.blogsky.com

خییییییییلی باحالی خداییش:))))))))))

بعله بعله اینم یه اختلاف! من باحالم خر انرژیک :)

اقلیما 13 شهریور 1390 ساعت 08:44 ب.ظ

به دل نگیرید!
گرگ بوده یه چیزی گفته واسه خودش!!
راستی مگه خر هم نجیبه؟یادمه سهراب می گفت:اسب حیوان نجیبی ست...

خیلیم قصدى گفته! حیف ازش میترسم والاااا :)

به مگه تا حالا از نزدیک به یه خر خیره نشدى؟ انقده چشماى مهربونى داره... :)

غواص کاشف! 13 شهریور 1390 ساعت 09:10 ب.ظ

داری می گردی شااااید اختلافی چیزی بین خودتو اون چشم نجیب بیابی؟!:)))))))))
دور از جوووون:)

کار سختیه واقعاً :)

میم ب 13 شهریور 1390 ساعت 11:40 ب.ظ

نفهمیدم چطو شد؟!!! کی بود می گفت خرم من ؟!!

:)

بهزاد امیر ملک 14 شهریور 1390 ساعت 01:13 ق.ظ

آخی !

والا!

آل... 14 شهریور 1390 ساعت 10:58 ق.ظ

:)

امینه 14 شهریور 1390 ساعت 12:23 ب.ظ

بعد از این همه سال تازه گوشاتو دیده ؟ آهان تازه عینکشو عوض کرده ؟

ازش پرسیدم گفت تا الآن مثل آدم بهت نگاه نکرده بودم :)

[ بدون نام ] 15 شهریور 1390 ساعت 03:15 ق.ظ

خواهرم هر وقت میخواد بگه فلانی خیلی معصومه میگه چشاش مثل چشای سگ میونه! اما درباره چشمای خر تا حالا نشنیده بودم!

شنیده بودم میگن چشاى یکى سگ داره اما در مورد نجابت چشماش خیلى بستگى به نژاد سگش داره و اخلاق سگش :)

سنجاب 15 شهریور 1390 ساعت 03:17 ق.ظ http://sanjab222.blogfa.com

اون کامنت قبلیه مال من بود اما یادم رفت اسم و آدرسمو بذارم!!!!

اونوقت سنجابا چه جورین؟ :)

سنجاب 15 شهریور 1390 ساعت 04:10 ب.ظ

سنجاب ها آخر هر چیزی هستند.
یعنی یک جور هایی دنیا با سنجاب ها تموم میشه!

می گن پنجه های تیزی هم دارن :)

قزن قلفی 15 شهریور 1390 ساعت 09:09 ب.ظ

گرگ بی چاک و دهنم نوبره ها ! نه ؟؟
اینم برا پست پائین بود حال ندارم همه رو یه جا میگم : احتمالا اونایی که روزه نیستن میرن افطار !
قربون شما : قزن گشنه !

اتفاقاً گرگ بسیار موجود موقر و فرهیخته و مأخوذ به حیاییه این تیپ حرفم بعد از مدتها ارتباط و رفاقت نزدیک فقط به من میگه. به محض اینکه یه ذره دلخور بشه از اول لفظ قلم میشه.

احتمالنگ :) چرا گشنه این وقت سال؟ قضا میگیرى؟

ماه 17 شهریور 1390 ساعت 12:03 ق.ظ

بعضی وقتا میگم به خودم چرا نمیتونی حرف بزنی چرا نمیتونی حقتو از بقیه بگیری!!
یه نگاه تو آینه میندازم میبینم فقط گوشام کوچیکه بقیه نشونیها صادقه!

به تویى همسایه؟ خوبى؟ قوم و خویش از کار در اومدیم :)

بــاران 17 شهریور 1390 ساعت 02:39 ق.ظ http://the-rain.blogsky.com

چقد دوست داشتنی اند جناب گرگ ...!

همه طرف گرگن! فکر کنم تو وبلاگ اون همه طرفدار من باشن !! یعنى امیدوارم اقلا :)

عابر 17 شهریور 1390 ساعت 09:34 ق.ظ http://photonote.blogfa.com

بی تفاوت ترین موجوددنیا

با دوربین توی دهنشم رفتم اصلا منو ندید :)

خیلی وقتها غبطه خوردم به بی خیالیش
اینم برای شما:
http://ups.night-skin.com/images/xvqflhvdcqrq3br5io.jpg

اونجورام بیخیال نیست، ندیدى وقتى بوى نامزدشو از صدمترى حس میکنه چه عروتیزى راه میندازه؟

اما خوب حضور آدما براش آنچنان مهم نیست !

چه چشم خوشگل بى احساسى داره خره :)

عابر 17 شهریور 1390 ساعت 09:44 ق.ظ http://photonote.blogfa.com

این یکیم ببینید :
http://ups.night-skin.com/images/sxyoio7abk5djl5n6r.jpg

خود خرشه !!

بــاران 17 شهریور 1390 ساعت 05:02 ب.ظ

ما که طرف دار ِ تو ایم ! نگران نباش ;-)

مرسیییى :)

آل... 17 شهریور 1390 ساعت 10:56 ب.ظ

خیلی دلم میخواد وبلاگ گرگ رو ببینم !شما آدرسشو ندارین؟!

یه سررسید داره که توش چیز مینویسه. یه خودنویس با جوهر به رنگ آبی نفتى داره و یه عینک شیشه گرد ظریف و یه جفت ابروى پرپشت، اینا رو به ترتیب ردیف میکنه و میشینه زیر چراغ مطالعه ش.

آل... 18 شهریور 1390 ساعت 03:08 ب.ظ

جوهر آبی نفتی رو خیلی دوست دارم.......

گیرم نمیاد، نمیدونم این از کدوم جنگلى میاره، حرف که نمیزنه ازش بپرسمم :)

تو 18 شهریور 1390 ساعت 10:53 ب.ظ http://chasbandegihaye-roohe-ma.blogsky.com/

من از این گرگه تو امنیت میگیرم...

چه خوب که تو امنیت میگیرى. من بعد از اینهمه رفاقت و شناختى که از فرهنگ و فرهیختگیش دارم باز میدونم که با یه گرگ همخونه ام و تضمین و امنیتى برام وجود نداره جز اینکه باهام دوسته و اینکه آدم دوست نداره :)

فرفری...! 19 شهریور 1390 ساعت 11:00 ق.ظ http://reminders.blogsky.com/

یعنی فحش داد بهت؟!! یعنی بهت گفت خر؟!!
میخوای بیام باهاش دعوا کنم؟!!

نظرشو گفت، تو تا حالا از نزدیک گرگ خاکسترى دیدى؟ ارتفاع چاردست و پاش از نوک گوش همقد خودته! البته نظر لطفته اما به نفعه که همه ش تو تریپ رفاقت باهاش طى کنیم :)

خودم 19 شهریور 1390 ساعت 03:33 ب.ظ http://porpot.blogsky.com

مگه خر دل نداره؟
کلا تو این جامعه شماها عادت کردین که از هر چی خوشتون میاد، خوشتون بیاد.

چرا اما با مایونز قاطیه !! :)

کلاً که بعله و خیلى مطالب مهم دیگه! چه میشه کرد ما اینیم ؛)

خودم 19 شهریور 1390 ساعت 03:33 ب.ظ http://porpot.blogsky.com

در ضمن خرتییییییییم به مولا :دی

با گرگ بودى دیگه!

عابر 21 شهریور 1390 ساعت 04:11 ب.ظ http://photonote.blogfa.com

سلام اهالی اینجا

گرگ پ.ن رو خورده
مگر اینکه عکسش ثابت بشه

سلام من پ.نون هستم باور کنید فقط چشمها و گوشها و دندانهایم کمى غیرعادى به نظر مى آیند رنگم هم جدیداً مقدارى تمایل به خاکسترى پیدا کرده است ؛)

اقلیما 21 شهریور 1390 ساعت 11:32 ب.ظ

سلام
گرگ تونا برای یه روز قرض میخوام.میشه؟

میخواى باش مشاعره کنى یا برات فیلماى تارکوفسکى و گدار و آنتونیونى رو نقد و آسیب شناسى کنه؟ :)

این رفیق ما بیشتر کاراییو میکنه که شخصاً عشقش بکشه انجام بده . گوشه هاى تاریک کافى شاپها اجتماعیترین جاییه که ممکنه پیداش کنى.

میفهمى که گرگها تو اجتماع آدما زیاد پذیرفته نیستن هرقدر دهن نیالوده و یوسف ندریده. 

راستى! واقعاً اگه تو یه کافى شاپ ببینى اون گوشه یه گرگ خاکسترى درشت لم داده با یه قیافه ى جدى فنجون اسپرسوش کنارشه یه پیپ به یه دستشه عینک شیشه گردشم گذاشته و داره جدول سودوکو حل میکنه چه حالى بهت دست میده؟؟!!

اقلیما 22 شهریور 1390 ساعت 10:28 ق.ظ

مگه مشاعره و نقد فیلم و آسیب شناسی هم بلده؟:)
اتفاقا برای یه کار مخصوص خودش میخوام:میخوام یه نفر را بخوره!
چقدر این گرگه جالبه!!اگه ببینم سودوکو حل میکنه که دیگه حتما میرم روی صندلی روبروییش میشینم!!البته اگه قبلش از ترس سکته نکرده باشم:دی

به خوبى!
شرمنده آدم دوس نداره اما میتونه در حد مرگ یکیو بترسونه خودمو چند بار اولا همچین ترسوند ناخودآگاه که نگو!

وحید 22 شهریور 1390 ساعت 11:06 ق.ظ http://dastanakha.blogsky.com/

سلام من هم طنز می نویسم. البته برای روزنامه ها . دوست داشتی برای تبادل نظر سری به من بزن
ممنون

اقلیما 22 شهریور 1390 ساعت 05:57 ب.ظ

حیف شد.خیلی!!!

میخواى طرف حتما خورده شه؟ نمیشه مثلاً بره زیر ماشین؟ یا از طبقه بیستم یه ساختمون احیاناً از پنجره بپره بیرون؟

اقلیما 22 شهریور 1390 ساعت 08:16 ب.ظ

حالا یعنی گرگه می تونه این کارا را انجام بده؟

بهت نمیاد دلت بیاد حکم اعدام یکیو صادر کنى. از ایشون هر کارى برمیاد به شرطى که خودش بخواد حکم و سفارش بر نمیداره. میگم که دیدیش باش صحبت کن یا خودتو میخوره یا طرفو :))

اقلیما 24 شهریور 1390 ساعت 11:21 ق.ظ

معلومه که دلم نمی یاد.
اونی هم که می خواستم زحمت خوردنشا بدم به جناب گرگ خودم بودم نه کس دیگه!

:( پیشنهاد میکنم خودت مسأله رو باش در میون بذارى شاید باهات حرف زد نظرتو عوض کرد.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد