دوست آنست که گر دوست پسندد بپسندد
کــه کـشد محنــت فــرقت نـکشد آه جــدایی
گـــر بخوانندش و گـــر از سـر راهش برمانند
بــکند طاعت و هرگز نـــکند چــون و چــرایی
نتوان خواستن از ماه جهانتاب که اینشب
نــکنی شهــر مــنور کـه تــو در خــانه مایی
کشتن شمع چه حاصل نشود خواسته واصل
شمع را نیست بدانخانه که یاراست ضیایی
چـــو بدانستی از اول کـــه جـــداییش نــیاری
نوش کن نیش فراقش که نـه او راست دوایی
هه :) چند شب پیشا حدود ساعت دو سه بود انگار یهویی این ابیات از خزانه غیب بهم نازل شد بعدشم فرصت نشد کارشو تموم کنم! همینا رو براش میل زدم. حالا اگه جواب داد معلومه که هنوز سر کلکل داره اگرم جواب نداد که فکش اومده پایین!!
شاید یکی دو بیت دیگه بهش اضافه کردم شایدم نه!
شایدم سر کل کل داشته باشه ولی حس شیرازیش گل کنه حوصله اش نشه جوابتو بده
شایدم تو دلش بگه برو بچه بازی کن!!
بیخود میکنه بگه میگیرم لهش میکنما!! :))
قشنگ بود،اگه تحویلت نگرفت ناراحت نشو حتما حسودیش کرده
ممنون .... ماه عزیز
برام سواله چرا 11 رو وبلاگتو آپ نکردی ! شایدم توی این 11 روز داشتی رو ابیاتت کار میکردی
نه کلش تو همون نیمساعت سه ربع شبانه اومد بعدشم هرچی غور کردم هیچی نیومد منم همینا رو گذاشتم تا چشام هشتا بشه!!!
شعر یه چیز لیزیه که از لای انگشتای آدم شررری میریزه نمیشه نگهش داشت ! اگه یه جیبی کیسهی چیزی دم دست بود میمونه نبود میره برم نمیگرده :(
درووووووووووووووووووووووود
احسنت بر این قلم رو کم کن! شاعر بودین ما نمیدونستیم؟ آفرین.
سلام :)
شاعر؟؟؟!! نه! من با مصلح یه کلکلی داریم برای خنده! :)
چقدر اینکه مثل سابق نمیتونم به وبلاگای مورد علاقم سر بزنم بده
این کل کلا داغ خوندنش صفای دیگه ای داره حقتا
واسه دل، نوشتن ارزشمندترین نوع نوشتناست
گنج میشه
سلام
درست میگی. منم اونقدر تو پیچ و خم زندگی گم شدم که تقریبا هیچی به علاقمندیای خودم نمیرسم...
چه ابیات لیزی گفتی
:))) آره میبینی؟
آی خالی بند
اون پست به دلم نچسبید برش داشتم. جاش یه دلچسب ترگداشتم
پستهای دلگیر هیچوقت نمیچسبن فقط بعضی وقتا آدم دلش میخواد غر و لند کنه میکنه.
این یکی خیلی بهتره.
آورین! آورین!
ولی خب بچه جان جای کاری داری.
بیشین بینیم بابا:)
راست میگه بچه ! خوب بود ولی بچه جان جای کار داری ...
می دونی این یعنی چی ؟ یعنی بابا جان کم آوردم ولی تو آبرومو نبر جان عزیزت !!!
ولی کلا میگم ... باحال بود مخصوصا اون بیتی که میگه :گر بخوانندش و گر از سر راهش برمانند ، بکند طاعت و هرگز نکند چون و چرایی ... منم یه مدتی شعر وزین میگفتم ... پی نکردم ، از سرم پریده ، قهر کرده رفته خونه مامانش اینا !
ممنون :)
سعی کردم از این کلکای بکند نکند بکشد نکشد بپسندد بپسندد توش محض خالیبندی عریضه بذارم. خودم خیلی بدم نیومد از خودم ؛)
:))))
:)
شمع را نیست بدانخانه که یاراست ضیایی
این ضیایی همون علی ضیا خودمونه؟
احتمال قوی :)