-
[ بدون عنوان ]
21 دی 1389 00:15
Don't feed the animal خطرناک است نزدیک نشوید
-
قروچ
20 دی 1389 15:40
دندون قروچه نشونه چیه؟ بنده همیشه هر وقت درحال حرف زدن نیستم چیزیم نمیخورم دارم دندون قروچه میرم. فک کنم چند روز دیگه به یه دست دندون کامل محتاج باشم. پ.نون: نیمه ماه را چکنم پ.نون: برین کنار برین کنار دارم به مخ میرم پایین نفتی نشین
-
خورشید
17 دی 1389 16:51
خورشید از کجا سر زد؟ تا الآن کجا بود؟ هنوز گرده و زرد... ازش خاطره دارم، زیاد.
-
زیبایی
15 دی 1389 18:48
بعضی وقتها هست که ملت با هم اختلاف سلیقه پیدا میکنن و این اختلاف سلیقه بین آقایون و خانمها به اوج میرسه. مثلا در فلان مجلس یا پاساژ یه نفرو میبینن. آقاهه میگه بـــــــــــه، خانمه میگه اهــــــــــــــــــــــــه! به همین غلیظی! اون چهره و مشخصات به نظر مرد هرچی زیبا میاد برای زن دو برابر زشته! و این خیلی عجیبه....
-
مزایده
13 دی 1389 12:05
میخوام برم ماشینمو بذارم توی یه سایت برای مزایده! یه میلیاردم نمیخوام همون پونصد ، شیشصد میلیون هم بسمه! تازه مدلشم خیلی بالاتره... آدم باید زرنگ باشه از قبل فکرشو بکنه که چطوری میتونه چیزمیزای قدیمیشو آب کنه!
-
بچه ضعیف
12 دی 1389 15:41
بچه با دوستانش دعوا کرد. کتککاری کردند. زمین خورد. همه لباسش خاکی شد. بقیه همه کتکش زدند. لبش خونی شد. گریهکنان به خانه برگشت. زنگ زد. مادرش در را باز کرد. بغض بچه ترکید. مادر هم کتکش زد به جرم گریه، خاک و خون.
-
مخلوطکن روزگار
11 دی 1389 20:49
چقدر خوشبدحالم این روزها، چقدر خوشبدبختم. خوشبد شده هر شب و روزم. میدانم تقصیر خودم است لطفا!!!
-
معذرت میخوام
11 دی 1389 01:59
سریعترین و کارآترین روش معذرتخواهی اینه که بری پیشش و خیلی واضح بهش بگی "ازت معذرت میخوام". خیلیها منجمله خودم هزارجور زیر و بالا میکنن، حرفهای جورواجور میزنن که شاید طرف از وسط این سناریوی احمقانه حدس بزنه اونها از کارشون پشیمون شدن بعضیها هم کلا قیدشو میزنن. غرور، غرور، غرور.... غرور بیجا. پ.نون: اون...
-
گلآقا
9 دی 1389 17:23
هوا سرد است! به روى بینیم از سقف منزل میچکد باران، زمین یخ، دست یخ، پا یخ، کمر یخ، سینه یخ، دل یخ غلط کردم اگر هنگام گرما "اوخ و اخ" کردم خدایا! پاک، یخ کردم! ----------------------- چراغى دارم اى یاران که هر سالى در این ایام بارانى زمن چیزى عجایبناک و هشت الهفت! میخواهد چراغم، "نفت" میخواهد!...
-
موتورخونه مرکزی
8 دی 1389 13:00
دلت که گرم شد دنیا رو سرما زد....زد
-
نوستالگیا
7 دی 1389 13:43
روزهایی که... بزرگترین نگرانیها، پارگی سر زانوی شلوار مهمانی و شکسته شدن پنجره همسایه عصبانی بود و بزرگترین گنجها، تخمهای لالهعباسی توی قوطی استوانهای فیلم و کفشدوزکهای توی قوطی کبریت بود و بزرگترین امیدها، گرفتن عیدی نوروز و یافتن جای نگهداری شکلاتهای پدربزرگ و پیدا کردن بچهگنجشکهای جیکجیکو در مخفیگاه...
-
قصاب
6 دی 1389 01:37
در حالی که موبایلش را بین گونه و شانهاش گرفته، دود سیگار گوشه لب چشمانش را میآزارد و با همسرش در مورد رنگ پرده اتاق خواب فرزند پا به ماه مشورت میکند، با چابکی کارد را بر گردن قربانی خود میکشد و خون داغش را و آخرین دست و پا زدنهایش را سر فرصت نگاه میکند و میگوید "گلبهی".
-
آخرین اسکناس
4 دی 1389 15:19
کیف پولش را باز کرد، چیزی جز حیثیتش نیافت. مردد کیف را بست. حساب میکرد چند روز تا آخر ماه مانده...
-
از صبح تا شب
1 دی 1389 23:10
با عجله و لرزان، دنبال شال پشمی گمشدهاش میگردد خورشید بختبرگشته
-
م..م..غم
30 آذر 1389 02:24
من ماندم و غم...... من مان....غم............م..م....غم..............م....غم غم پ.نون: یک اسکله چوبی سالخورده لجنگرفته برای پهلوگرفتن لنج مهجور و از کارافتادهای با نام عجیب.
-
زندگی یغما
28 آذر 1389 14:06
روزی من و بخت و شــادی و غم باهم کردیــم سفـر به ملک هستـی ز عدم چـون نوسفران به نیمه ره بخت بخفت شادی ره خود گرفت، من ماندم و غم یغمای جندقی پ.نون: شعر قشنگیه که من نمیدونم چقدر درست روایت کردم. اگه کسی بلده گوشزد کنه ممنون خواهم شد.
-
من بهترین
25 آذر 1389 23:37
سگ موجودیست که پاچه میگیرد، فقط پاچه کسانی را که به حریم خودش یا اربابش تجاوز کنند. شتر کینهایست، فقط در شرایط خاص و فصل خاص و به دلیل خاص. عقرب نیش میزند، اگر پا رویش بگذاری یا به هر شکل جانش را به خطر بیندازی. الاغ لگد میزند، واقعا الاغ لگد میزند؟ کسی دیده است؟ شاید به عنوان تنها وسیله دفاعی یک موجود بیدفاع....
-
مادر...مادر...مادر
23 آذر 1389 10:01
-
بدهکار
20 آذر 1389 12:30
گنجینهی مهربانیهایت را در کدام گنجه پنهان کردهای؟ پسربخش آن چقدر میشود؟ بدهکارم..... پ.نون: دلم برایت تنگ شده است. در و دیوار صدایت میزنند اینروزها.
-
گل یا پوچ
17 آذر 1389 16:38
پوچ.......پوچ! باختی این گله! پوچ.......پوچ! پس این چی بود تو مشت من؟ پوچ! با من که بازی میکنی گل داشته باش. این گلترین پوچیه که تو دست و بالم بود کافی نیست؟ آدم بدون گل، گلیاپوچ بازی نمیکنه! چند بار بهت بگم؟
-
ـــــــــــــ
16 آذر 1389 00:02
...........ــــــــــــــــ\|........._____________.......\/......______.......\||/......._________
-
چرا از مرگ میترسید؟
14 آذر 1389 14:00
شعر «چرا از مرگ می ترسید» از دفتر شعر «ابر و کوچه» فریدون مشیری چرا از مرگ می ترسید ؟ چرا زین خواب جان آرام شیرین روی گردانید ؟ چرا آغوش گرم مرگ را افسانه می دانید ؟ - مپندارید بوم ناامیدی باز ، به بام خاطر من می کند پرواز ، مپندارید جام جانم از اندوه لبریز است . مگویید این سخن تلخ و غم انگیز است – مگر می این چراغ بزم...
-
نفر اول
13 آذر 1389 01:12
یک یادآوری برای ایجاد حس امید، جایی دیده بودمش امشب رفتم تحقیق آماریش رو انجام دادم! هروقت حس کردی آدم بدشانسی هستی، هروقت فکر کردی همیشه کلاه تو پس معرکهست، هروقت حساب کردی دیدی هیچ دیواری از مال تو کوتاهتر نیست، هروقت چپ و راست شکست عشقی خوردی، یاد اون شبی بیفت که بین سیونهمیلیون نفر اول شدی!!
-
مگس
6 آذر 1389 23:29
کی همنوشتبازیش میاد؟ میخوام یه پروژه همنوشت جدید رو تعریف کنم. "من یک مگس هستم"!! من یک مگسم و از پنجره یه ساختمون میام تو. این ساختمون ممکنه هر جایی باشه و هر اتفاقی توش بیفته. کاربری ساختمون در اختیار جریان سیال ذهن. افرادی که داخلش هستند و همه چیز. تنها شرط، نگاه از دریچه چشم یه مگسه. لطفا گیر ندید که...
-
یک درصد
3 آذر 1389 12:38
وقتی میبینی یکی داره با دلخوری نگات میکنه، وقتی میبینی یکی تو جمعتون تو همه و این دور و برها نیست، وقتی میبینی یکی باهاش که حرف میزنی پرت و پلا جواب میده و جای دیگه رو نگاه میکنه، وقتی میبینی یکی جواب سربالا بهت میده و خیلی وقتی میبینیهای شبیه این.... اگه دلت میخواد فکر کنی که طرف از تو بیزاره فکر کن... اما...
-
دندانسازی
29 آبان 1389 19:48
کوچیک که بودم شاید مدرسه میرفتم یا نه، دندونهام خراب شده بود. با مادر رفتیم بیرون یه روز سر راه اتفاقا سر از مطب دندونپزشک درآوردیم. درست یادمه مطب توی زیرزمین بود و مادر جلو منم با ترس و لرز و احتیاط پشت سر رفتیم توی مطب بسیار تمیز بسیار سفید با بوی مشخص مواد ضدعفونیکننده و وحشتناک! مادر به من گفتند بشین اینجا...
-
زندگی خرسی
28 آبان 1389 00:55
دوتا خبر دارم یکیش خوب یکیش بد: اینجور دیوونهها زیاد تو این شرایط نمیمونن من زیاد پرس و جو کردم. یا خودکشی میکنن. یا خوب میشن. پ.نون: من خوب میشم اما زمانش برام خیلی مهمه. از زندگی ۲۰ ساعت خواب در شبانه روز لذت نمیبرم. یه ریزه کسل میشم...
-
شکارچی خاموش
26 آبان 1389 15:45
وقتی نگاه میکنی میبینی یه گوشهت خالی شده، هول برت میداره و سعی میکنی روشو با چیزی بپوشی. به خودت میای که میبینی وسط سینهت یه گودال سوختهس و بوی سوختگی مشامتو آزار میده. چیزی برای از دست دادن نداری اون گوشهتم ول میکنی. باخودت شرط میبندی ضربه بعدی به کجا قراره بخوره؟ اگه ببری بهتر از اینه که ببازی اگرچه به...
-
پ.نون مچاله
26 آبان 1389 13:09
از همهتون که بهم جواب دادین ممنونم. خوب این نظرسنجی بهم میگه که حدود بیستتا دوست دارم که تقریبا همه به شدت درگیر زندگی واقعی هستن که بهتون تبریک میگم. از اظهار لطفتون بهم بسیار ممنونم و اینکه علاقه دارید اینجا بمونم. نظرات میگه که همه قسمتهای وبلاگم طالب خاص خودشو داره. و همه قسمتها مشکلاتی دارن که بعضیا خوششون...
-
نظرسنجی
20 آبان 1389 00:31
دلم میخواد بدونم چند نفر واقعا وبلاگ منو میبینن یا هر چند وقت یک بار از روش عبور میکنن. میخوام یه امتحان کنم. دوستان عزیز ساکت من ازتون خواهش میکنم یک بار و فقط یک بار برای من یک دونه کامنت بذارید و توش لازم هم نیست چیز خاصی بنویسید یک کلمه. مثلا بنویسید "تربچه" یا ممکنه یکی دلش بخواد توش بنویسه...